ملیکا اجابتی·۵ ماه پیشپچپچهای ظهرگاهیپبابا ظهرها نمیخوابید. خیلی کم پیش میآمد که بخوابد. اما وقتی میخوابید، مامان تلویزیون را خاموش میکرد، ما را هیس هیس گویان به اتاق میبر…
خواب ظهردرعتیقه فروشی احساسات·۳ سال پیشعاشقانهدیگه نمی تونستم خودم را تحمل کنم! واقعا از درون، حال به هم زن و زشت شده بودم!
zaasaffari96·۵ سال پیشچطور در طول روز خواب راحتی داشته باشیم؟چطور در طول روز خواب راحتی داشته باشیم؟اکثر افراد پرمشغله رویای فرصتی برای خواب بعدازظهر در کنار خواب راحت شب را دارند. با این که خواب بع…
خواب ظهر·۵ سال پیشمتوجه بشییادم میاد، الان که دارم تمرکزم را جمع و جور میکنم! خوب داره یادم میاد. لذت بخش ترینش داره یادم میاد... گرماش را خوب به صورت و تنم احساس می…
خواب ظهر·۵ سال پیشممنونم از توطول روز را برای خودم یک کنجی نشسته بودم، کارهای مختلف و سرگرم کننده بود ولی من را ارضا نمیکرد!به خودم می گفتم من و این کودک درونِ سوزان، تا…
خواب ظهر·۵ سال پیشمهم نیست!تا یکجایی خودم را، روحم را، سالم به مقصدی در روزگار میرسونم ولی دوباره سر یک مسئلهی مزخرف و بی ارزش! گند میزنم به همه چی! خودم را از کلی ا…
خواب ظهر·۵ سال پیشآفرینش عمدیصبح، خمیدگی و خمودگی را در هاج و واج ذهنم به رقص در می آورد! اما من با پرتوی نوری گرما بخش بر صورتم از رختخواب می جهم! پرشی جانانه! اما همش…
خواب ظهر·۶ سال پیشپوست انداختنباورم نمیشه که این من هستم، خودم که بهتر میدونم این من قبلی بودم ولی الان این من جدید هستم!یکسری سرکوفت ها و تحقیرها داشت همون اول صبح به خورد وجودم میرفت که احساس کردم یکجایی درونم دارد گداخته میشود!مثل آتشفشانی نه از جن...
خواب ظهر·۶ سال پیششیر وحشیچند روزی هست که تشنه وار کتاب می خوانم، می خواهم فکرم نظم پیدا کند، می خواهم روحم از اینجا پر بکشد، به سرزمینهای زیبایی و سبکبالی!یادش بخیر! دوران نوجوانی، در زیرزمین خانهی پدر، بی آلایش و ساده، در عمق آرامش و بی خیالی، غرق در کتابهایم می شدم، می خواندم و خودی زیبا و محکم از خودم می ساختم!تو هنوز هیچ جا...
خواب ظهر·۷ سال پیشبا خودمعصومیت کودکانه اش را بعد از این همه سال تازه به چشم دل دیدم! یعنی دیر دیدم؟ نمیدانم! اما با دیدنش گذشته های شوم و طلسم شده همه محو شدند.اینجا وقتی لبریزم از احساس، می آیم! در عجبم از این آهنگ، در انتهای بی کلامی اش من را باخو...