آن-·۱ ماه پیش۲۳ آبان-امروز کسی رو دیدم که نه میدید و نه خوب میشنید، پاهاشو محکم روی زمین فشار میداد و عصاشو با لرز میکوبید.امروز خیلی سست بودم، انقدر زیاد ک…
منا هاشمیان .... عکاس ، گردشگر، راهنمای گردشگری·۴ ماه پیشروزنگارهای من 1منه یکسالههو نگاه کردم دیدم دارم برای امیرضا و موری از کودکیم میگم،مدتها بود فراموششده بوداینقدر عمیق گذشته بود که با جزئیات با تک تک اسم…
کتایون آتاکیشیزاده | Katayoon Atakishizadeh·۸ ماه پیشلبخند گذر ایام....در کمد را باز کرده و به مانتوهایم نگاه میکنم. تعداد مانتوهای بهاریام کم است و از روی ناچاری یک سرمهای بلند را انتخاب میکنم. به یاد می…
Supernova·۱ سال پیشنامهی دوم.لئاندروی مهربان من،امروز را به خوبی آغاز کردم. رویای بسیار شیرینی میدیدم که آرزو میکردم ایکاش واقعی بود، اما صدای زنگ ساعت من را از ملکو…
Supernovaدرسَکّو!·۱ سال پیشنامهی اول.لئاندروی عزیز،این اولین نامهای است که برایت مینویسم. اشتیاق درونی وصفناپذیری من را به سوی نوشتن برای تو سوق داد. شاید خوب باشد که مثل سد…
کتایون آتاکیشیزاده | Katayoon Atakishizadeh·۱ سال پیشحالا میشوم یک نفر...«یکی بگه من چیم خندهداره که این انقد میخنده». خم شده و بلندتر میخندم. قطار محکم ترمز کرده و من تقریبا در آغوشش جا میشوم. کنار دستیام ب…
لیلافرزادمهرm_15996912·۳ سال پیشروزنگار24خرداد1401روزنگار24خرداد1401نگاهش به آینده است غافل از اینکه آنچه در اطرافش در حال گردش است همان آینده دیروز است.وقتی به این لیوان هدیه برادرم نگاه م…
لیلافرزادمهرm_15996912·۳ سال پیشروزنگا9خرداد ادامه روزنگار8خرداد1401روزنگار9خرداد1401در ادامه اتفاق روز گذشته(روزنگار8خرداد1401)هشتم خرداد شب میهمان مادر بودیم. فردا خواهرم به استانبول پرواز دارد. دور همی خو…