امیرحسین مجیریدرنشریه مداد·۵ سال پیشمعرفی کتاب: داستان دوست مناین معرفی کتاب ها در پیوست ادبی «کلک ادب» شماره های مختلف مجله ی دانشجویی «مداد» در چاپ شده اند.
امیرحسین مجیریدرنشریه مداد·۵ سال پیشبهار در فریدون شهرمعمولا پسران جوان دستمال یا سبد یا ظروف حلبی را از پشت بامهای همسایهها و گاه هممحلهای خود آویزان میکنند
امیرحسین مجیریدرنشریه مداد·۵ سال پیشنگارش درستآن چه در ادامه می آید، برخی از رایج ترین اشتباهات نگارشی به ویژه در متون مهندسی و نشریات دانشجویی است.
امیرحسین مجیریدرنشریه مداد·۵ سال پیشغاصب (داستان کوتاه)از زمان کودکی، پدر و مادرش به او گفته بودند همیشه باید زیر آن درخت بلوط بنشیند
امیرحسین مجیریدرنشریه مداد·۵ سال پیشفرماندهما هنوز فریاد سپاهیان را در گوشمان داریم: «چون پادشاه گفته/ فرمانده است فرمانده.»
امیرحسین مجیریدرنشریه مداد·۵ سال پیشارزش (داستانک)ناله از سنگ کوچکی بود که شکایت می کرد و میگفت: هر چیزی در این دنیا، ارزشی دارد، الا من
امیرحسین مجیریدرنشریه مداد·۵ سال پیشمکانیک و جراح (داستانک)چطور من دستمزد کمی می گیرم و تو واقعا دستمزد هنگفتی را دریافت می کنی؟ من و تو که اساسا کار مشابهی می کنیم
امیرحسین مجیریدرنشریه مداد·۵ سال پیشخوردگی (داستان کوتاه)کودکی که روی پل یا کنار خیابان، توی پیاده رو ، بساط مشق شبش را پهن کرده است، روزهای متمادیست که توی همین صفحه مانده
امیرحسین مجیریدرنشریه مداد·۵ سال پیشپشوتن (داستانک)خفه کنه طوری که دیگه صداش در نیاد. طوری که خفه باشه تا ابد. هم اون و هم ساعت عقبش.