محمدصادق مختاری·۱ سال پیششاهنامه خوانی؛قسمت پنجاه و چهارمتو قسمت قبل دیدیم که به مناسبت اومدن زال یه بریز و بپاش و جشن حسابی راه افتاد و از بزرگ و کوچیک برای سام هدیه اوردند و کلی شاه به سام هدیه…
محمدصادق مختاری·۱ سال پیششاهنامه خوانی قسمت پنجاه و دومآنچه گذشت...تو قسمت قبل دیدیم که سام رفت دم در خونه سیمرغ که بچشو از سیمرغ تحویل بگیره،سیمرغ به زال گفت :«خیلی خوب مثل که رفتنی هستی» زال…
محمدصادق مختاری·۱ سال پیششاهنامه خوانی؛قسمت پنجاه و یکآنچه گذشت ...تو قسمت قبل دیدیم که سام متحول شد و پا شد بعد ده بیست سال رفت کوه دنبال بچش و از کوه سیمرغ و ترسناکیش صحبت شد، حال داستان میچر…
محمدصادق مختاری·۱ سال پیششاهنامه خوانی؛قسمت پنجاهمآنچه در شاهنامه خوانی گذشت...توی قسمت قبل دیدیم که سام فهمید بچش زاله و کلی به دنیا فحش داد که چرا بعد این همه اجاق کوری خدا این عجیب الخلق…
محمدصادق مختاری·۲ سال پیششاهنامه خوانی؛قسمت چهل و ششمتو قسمت قبل دیدیم که منوچهر پیروزمندانه با سپاهش+سپاه سلم برگشت و فریدون هم واسش کل کشور را تزئین کرد و منتظر شاه نوه اش...ببخشید!شاه نتیجه…
محمدصادق مختاری·۲ سال پیششاهنامه خوانی؛ قسمت چهل و چهارمآنچه در شاهنامه خوانی گذشت...تو قسمت قبل دیدیم که این سلم و لشکرش مستقر شدن تو قلعه ی اصطلاحا نفوذ ناپذیر(تور کجاست؟تور احتمالا الان در حال…
محمدصادق مختاری·۲ سال پیششاهنامه خوانی؛قسمت چهل و دومآنچه در شاهنامه خوانی گذشت...قسمت قبل خوندیم که منوچهر نگذاشت کله ی تور رو زمین بمونه و سریع نامه نوشت به فریدون که:«بابای بابابزرگ جانم:زد…
محمدصادق مختاری·۲ سال پیششاهنامه خوانی؛قسمت چهل و یکمآنچه در شاهنامه خوانی گذشت...تو قسمت قبل خوندیم که این داردسته سلم و تور کلی فسفر سوزندن تا بالاخره به این نتیجه رسیدن که عرضه ی جنگ رو در…
محمدصادق مختاری·۲ سال پیششاهنامه خوانی؛قسمت چهلمتو قسمت قبل دیدیم که سلم و تور دیدن ای بابا نبرد رو در رو با منوچهر عین کشتی گرفتن بین مورچه و فیله و اینا فرت و فرت دارن تلفات میدن!و منوچ…
محمدصادق مختاری·۲ سال پیششاهنامه خوانی؛قسمت سی و هشتمقسمت قبل از اون قسمتای خفنی بود که ازش بوی جنگ بلند میشد!چرا؟ چون همون طور که خوندید(جدا خوندید؟!)منوچهر وقتی دید که اینجوری این سلم و تور…