معروفترین خبرنگار کشور رو به دوربین تلویزیون: تنها چند دقیقه مانده است به اجرای حکم مرگ مخوفترین و رکورددارترین جنایتکار کشور، آقای «ایگور لشولوشوویچ» ملقب به «گرگ خیابان». من اینجا حاضر شدم تا قبل از مرگ او، چند سوال را از ایشان بپرسم.
خبرنگار میکروفن را جلوی دهان متهم میگیرد: میتوانم از شما بخواهم جنایتهایی که مرتکب شدهاید را با زبان خودتان برای مردم بگویید:
ایگور لشولوشوویچ (خیلی متین و شمرده): هفتصد و یک فقره قتل با سلاح گرم، پانصد و هشت فقره قتل با سلاح سرد، سیصد و چهل و دو فقره قتل بدون سلاح، دویست فقره سرقت مسلحانه، صد و پنجاه فقره سرقت غیرمسلحانه، چهل و هشت فقره تجاوز منجر به قتل، هشتاد و سه فقره تجاوز منجر به جرح، نود و هفت فقره تجاوز بدون جرح، دویست و بیست و دو فقره کودکآزاری، صد و دوازده فقره سالمندآزاری، سیصد و سه فقره آدمربایی، چهل و چهار فقره اخاذی، قاچاق بیش از ده هزار تُن انواع و اقسام مواد مخدّر، موارد جزیی دیگری هم هستند که الان یادم نمیآید.
خبرنگار: چه عاملی باعث شد که شما سراغ جرم و جنایت بروید. آن هم با این حجم عجیب؟
ایگور لشولوشوویچ: رفیق خوب!
خبرنگار (با تعجب): حتماً میخواهید بگویید رفیق بد و به خاطر ترس از مرگ، کلمات را قاطی کردهاید؟!
ایگور لشولوشوویچ (خیلی قاطع): خیر! محض اطلاع شما باید بگویم کسی که چند هزار نفر را نفله کرده است، از مرگ نمیترسد. کلمات را هم قاطی نکردهام. پس جواب شما همچنان همان رفیق خوب است!
خبرنگار: میشود توضیح دهید که رفیق خوب چگونه شما را به اینجا رسانده است؟
ایگور لشولوشوویچ: رفیق خوب، مَشتی است، هر کاری که بلد است را به دوستانش یاد میدهد، حتی اگر آن کارها، کارهای بدی باشند ولی رفیق بد، کِنِس است، هیچ کاری را به دوستانش یاد نمیدهد، حتی اگر آن کارها، کارهای خوبی باشند!
خبرنگار: واقعاً شما آدم عجیبی هستید آقای "ایگور لشولوشوویچ" و این استدلالی که آوردید بنده را شگفتزده کرد. اگر قرار باشد یک جملهی طلایی را به عنوان آخرین جلمهی عمرتان، خطاب به مردم بگویید تا کارشان مثل شما به اینجا نکشد، چه جملهای است. رویتان را به دوربین کنید و این جمله را بگویید:
ایگور لشولوشوویچ (خیلی مسلّط و آرام، رو به دوربین میکند و با صدایی شبیه به صدای قدیسین): سیگار نکشید!
خبرنگار: اگر قرار باشد قبل از مرگتان، درخواستی داشته باشید، آن چیست؟
ایگور لشولوشوویچ: یک نخ سیگار بدهید تا بکشم!
سیگاری به او میدهند تا بکشد.
ایگور لشولوشوویچ، کشیدن یک نخ سیگار را به اندازهی کشیدن سه نخ سیگار طول میدهد تا بیشترین لذّت را از آخرین چیزی که دارد، ببرد.
سیگارش که تمام میشود، حکم مرگش را اجرا میکنند.
زلزلهزدگان را فراموش نکنیم:
پوشش "مهر تابان" برای جمعآوری کمکهای مردمیبه زلزلهزدگان خوی:
شماره کارت ۶۳۶۷۹۵۷۰۷۸۷۵۸۳۳۶ نزد بانک مرکزی و به نام جمعیت هلال احمر
از طریق کدهای دستوری زیر هم امکان واریز کمک نقدی برای زلزلهزدگان «سوریه» و «ترکیه» وجود دارد:
کمک به سوریه #۵*۱۱۲*
کمک به ترکیه #۲*۱۱۲*
یادداشت مرتبط:
یادداشت مرتبط از دوست خوبم آقای «ارکانی» عزیز:
سه یادداشت پیشین:
اگر بهانهی برای نوشتن میخواهید به انتشارات «چالش هفته» سر بزنید.
اگر کمی حال خوب میخواهید، در لابلای یادداشتهای هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» بگردید.
حُسن ختام: به نقل از کتاب «جاناتان استرنج و آقای نورل» نوشتهی «سوزانا کلارک»
لرد ولینگتون از استرنج پرسید: «آیا یک جادوگر میتواند کسی را از طریق جادو بکشد؟»
استرنج اخمی کرد. به نظر میرسید که از این سوال خوشش نیامده است. استرنج درنهایت گفت: «فکر کنم یک جادوگر بتواند، اما یک شخص محترم هرگز نمیتواند این کار را بکند.»
پیشنهاد: اگر تمایل داشتید به گروه عمومی ویرگول در ایتا بپیوندید و با سایر دوستان ویرگولی وارد گفتوگو شوید.
آخرین یادداشتی که خوانش کرده بودم (به مناسبت تحویل سال ۱۴۰۰):