خاطرات صددرصد واقعی یک راننده پارهوقت·۱ سال پیشاز آینه بپرس نام نجاتدهندهات را...۱- میانههای راه، اتوبان نسبتاً خلوت همت، کرج به تهران. با نگاه به سرعتسنج میتوان سرعت متوسط ماشینها را تخمین زد، چیزی بین هشتاد تا صد،…
خاطرات صددرصد واقعی یک راننده پارهوقت·۱ سال پیشزندانی آزادپایم را روی گاز فشار میدهم؛ عقربه سرعتسنج به ۱۱۰ و با فشار بیشتر، به ۱۲۰ نزدیک میشود؛ در اتوبان خلوت که فقط دو سه ماشین در دیدرسام هستن…
خاطرات صددرصد واقعی یک راننده پارهوقت·۱ سال پیشخمیازه میکشم، پس هستم!کیفش رو گذاشت عقب و خودش نشست جلو. فکر کردم چه خوب، یه همصحبت تا تهران! پنج دقیقه گذشت و نتونستم سکوتش رو تحمل کنم. به این خیال که سر صحبت…
خاطرات صددرصد واقعی یک راننده پارهوقت·۱ سال پیشمسافر ناموجودچند دقیقه بعد از اینکه سوار شد، گفتم کولر خوبه؟ کم و زیادش نکنم؟ گفت ممنون، و ادامه داد من دارم به این فکر میکنم که آفتاب از کدوم طرف میت…
خاطرات صددرصد واقعی یک راننده پارهوقت·۱ سال پیشدماغت را نخاران!ساعت شش صبح. باز هم شروع صحبت از کولر بود؛ یعنی اگر بشر کولر را اختراع نمیکرد، نیمی از گفتگوها یا حتی همه مکالمات و گفتگوهای بشری یا شکل ن…
خاطرات صددرصد واقعی یک راننده پارهوقت·۱ سال پیشیک محاسبه سادهصبح روز اول - مسافر دوماسم یه آقا روی اپلیکیشن اومد؛ چند دقیقه مونده به مبدأ، زنگ زد که کی میرسی. وقتی رسیدم، یه خانم اومد و سوار شد.سوال…
خاطرات صددرصد واقعی یک راننده پارهوقت·۱ سال پیشآنجا که کلام باز میماند، «کولر» آغاز میشودروز اول-مسافر اولصبح کله سحر، ساعت ۵، از خونه میام بیرون؛ استرس دارم، عین آدمی که برای اولین بار میخواد بشینه پشت فرمون. جای همیشگی دستام…
خاطرات صددرصد واقعی یک راننده پارهوقت·۱ سال پیشروز صفرمن یه کارمندم و از چند روز پیش تصمیم گرفتم که توی یه تاکسی اینترنتی به عنوان راننده ثبت نام کنم؛ چرا؟ چون فاصله خونه تا محل کارم، تقریباً ا…