سال نود و هشت برای من یه پُل بود. یه پُل که قسمت قشنگ و هیجانانگیزش قراره سال بعد اتفاق بیافته. اواخر نود و هفت بار و بندیلو بستم و اومدم تهران برای کار. طبیعیه که بخش عُمده نود و هشت رو مشغول کار بودم و چیز خیلی عجیبی توش اتفاق نیافتاده؛ ولی زیربنای سال بعد رو امسال گذاشتم.
به چند نفر تا حالا گفتم. یه روز سرم رو بالا آوردم و دیدم درختا برگ ندارن. متوجه شدم زمستون شده، در حالی که هیچ تصویری از درختهای بهار، تابستون و پاییز امسال توی ذهنم نیست. خیلی زود گذشت.
مثل پارسال ماجرا اینه که جناب دستانداز، از خوبان روزگار، دعوت کردند که عزیزان بیان و از بهترین چیزایی که توی سال نود و هشت تجربه کردن، بنویسن. من هم قبول کردم که در این چالش شرکت کنم، اگر چه دست و بالم تنگه در این زمینه.
بریم سراغ بهترینها.
دروغ نگم امسال زیاد کتاب نخوندم. تقریباً از اوایل سال هر شب «دختر کشیش» توی تختم بود ولی انقد خسته بودم که حتی نگاهشم نمیکردم! تا اینکه زحمت کشیدن اینترنتو قطع کردن و فرصت آشنایی با دختر کشیش رو پیدا کردم. بعد از اون بود که تصمیم گرفتم یه کم سرم رو خلوتتر کنم و فرصت کردم چندتا کتاب بخونم. بهترینشون «کوری» بود. احمد آقای سبحانی زحمت معرفیشو کشیده.
القصه خرید و خوندن این کتاب هم مصادف شد با شیوع کرونا و خیلی حال داد!
من چون زیاد فیلم و سریال نمیبینم، همون وقت کنم و معروفاشو ببینم، هنر کردم. سر همین پیشنهاداتم توی این زمینه خیلی عمومیه.
البته به لطف قطعی اینترنت، امسال وقت کردم یه کم بیشتر ببینم ولی به هر حال بازم معروفا رو دیدم. از جمله سهگانه بتمن نولان که بالاخره دیدمش و معروفای امسال مثل «روزی روزگاری، هالیوود» و «آیریشمن».
بهترین فیلم تولید امسالی که دیدم، «جوکر» بود. بازم احمد آقا زحمت کشیدن و معرفی کردن.
احمد آقا حال نکرده باهاش. شما خیلی محل ندید به حرفاش D:
بهترین فیلم تولید سالهای قبلی که دیدم هم «لورنس عربستان» بود. هیشکی هنوز توی ویرگول معرفیش نکرده. خیلی خفنه به هر حال! شاید خودم معرفی کردم.
دو تا سریال کلاً امسال دیدم: بازی تاج و تخت و چرنوبیل.
با احترام به بانو سرسی، جایزه بهترین سریالی که امسال دیدم رو اهدا میکنم به «چرنوبیل».
این مورد رو برعکس لورنس، نصف ویرگول دربارش نوشتن!
بازم همون معرفی احمدآقا رو داشته باشیم D:
خودمم بعد دیدن این سریال این مطلبو نوشتم:
اومدم تو عکسام ببینم امسال چیا چشمم رو گرفته و ذخیره کردم که دیدم هیچ چیز خاصی نبود به جز این نقاشی!
همین دیگه. شرحی از من در سال نود و هشت رو به زیبایی منعکس میکنه. زدی که زدی، من سرپام.
هیچی یادم نیست. همین خوبه:
تا قبل این مطلب، توی امسال دوازدهتا مطلب نوشتم؛ ماهی یدونه. زیاد نیست ولی راضیم. چون توی این سال، چند ماه، دو سه تا کار همزمان داشتم که رُسمو کشید.
بهترین مطلب امسالم از نظر آماری مطلب «ای وای، فهمیدن ما شهرستانیایم!» هست که اینطوریه آمارش تا این لحظه:
امسال بعد چند سال رفتم مشهد، تنهایی. از اون سفرایی که فقط یدونه کیف با خودت میبری و نه هتل داری و نه هیچی. خیلی باحال بود :) کلاً سه شب بود که دو شبش رو توی اتوبوس خوابیدم.
1. آقای حجت عمومی: حاجی آقای سابق که خیلی باحاله و مرموز D: شیفته تصاویر کوچولوی پستاشم.
2. آقای سید متین فقهی: سیدمون! نوجوون دغدغهمند. شبیه نوجوونیای خودمه طرز فکرش D:
3. خانوم سهیلا رجایی: برنامهنویسی که طنزنویس شد! از اونا که همش با سبک قدیمی مینویسن و فکر میکنن بامزن D: روزگاری غرق در بحر مکاشفت بودیم که مادرمان به اندرونی آمد و گیسمان را کشید؛ اینجوری!
4. آقای وفا باقری: یه جنگجوی خفن! جنگجویی که سلاحش صداشه.
5. خانوم پرستو قاریزاده: یه مامان نسل جدید.
6. آقای حسن شیخ: آقای شیخ نیازی به معرفی من ندارن و فک کنم مدتهاست فعالن توی ویرگول ولی به هر حال من متاسفانه امسال باهاشون آشنا شدم.
7. آقای امیر تقیآبادی: از بهترین نویسندههای مطالب تخصصی UI/UX توی ویرگول و وب فارسی. من واقعا طرز کار و نوشتنشونو دوست دارم. یه حرفهای واقعی.
8. خانوم saeedeh.ahmadzade: یه قلم گرم و روون. پر از خاطراتی که میشه باهاش زندگی کرد.
9. آقای مرتضی یوسفی مقدم: نمیدونم چی بگم. مطالب سنگین و متفکرانه.
10. آقای Mousio: انسان عجیب :))
در ناامیدی بسی امید است، پایان شب سیه سپید است.
امسال در مجموع سال خوبی بود برای من. هزار و یک مشکل توی کشور وجود داشت و همه احساس بدی نسبت به این سال دارن؛ ولی من پیش خودم شرمنده نیستم و همه تلاشمو کردم. همین برام بسه. چیزی که خارج از اختیارمه، مسئولیتش با من نیست.
من امسال رو با ناامیدی شدیدی شروع کردم. مدام هم بیشتر و بیشتر میشد. احساس پوچی، افسردگی، دور شدن از هدف و هزار و یک چیز دیگه همزمان سراغم اومده بود؛ ولی خداروشکر الان حالم خوبه و دارم زندگی میکنم.
توی این مطلب چندتا از بهترین چیزایی که یادم بود رو نوشتم. حالا یه سری چیزای جزئی هم بوده که زیاد مهم نیست. مثلاً اینکه نامزد کردم (بین خودمون بمونه!). سال بعد ایشالا بیشتر دربارشون مینویسم.
زندگی ادامه داره. نگران هیچی نباشید. شما هم بیاید و از بهترینای امسالتون بگید. حالمون خوب میشه :)