شاهزاده خاکستری·۱ روز پیشکارگاه بیصدای من در دل اینترنتهمیشه دلم میخواست یک کارگاه خانگی داشته باشم.وقتی از سرِ کار و شلوغی روز برمیگشتم، برم آنجا و شروع کنم به ساختن.گاهی خیال میکردم کارگاهم…
شاهزاده خاکستری·۹ روز پیشپارت سوم سردرگمی — «امنترین زندان من»سالها فکر میکردم مشکل از رابطهها و آدمهاست، اما کمکم فهمیدم بخشی از خودم پشت سردرگمی پنهان شده بود. این نوشته روایت روبهرو شدن با هما…
شاهزاده خاکستری·۱۰ روز پیشپارت ۲ سردرگمی | کودکی را دیدم که هنوز درونم زنده بودگاهی یک تصویر، بعد از سالها، با وضوحی عجیب برمیگردد.نه بهعنوان خاطره، بلکه بهعنوان آینهای که نشان میدهد ریشهٔ بسیاری از رفتارهای امرو…
شاهزاده خاکستری·۱۲ روز پیشسردرگمی – پارت یک | چهار صدایی که نمیذارن بخوابمشبهایی هست که انگار ذهن تصمیم میگیرد هیچچیز را نگذارد عقب بیفتد.چراغها خاموشاند، خانه ساکت است، اما یک جای نامرئی در سر روشن میشود و…
شاهزاده خاکستری·۱۶ روز پیشآزادی؛ هنرِ نفس کشیدن میان تضادهاشاید آزادی حقیقی نه در رهایی کامل، بلکه در توانایی حرکت میان این دو جهان باشد.گاهی از خودم میپرسم اگر آزادی را ترکیبی از آرامش، رفاه، صلح…
شاهزاده خاکستریدرنشر یاز؛·۱۸ روز پیشریلهایی که قبل از قطار ساخته میشوند(سفری کوچک از سمرینگ تا توسکان)وقتی آرزوها محقق میشوند… اما تو در آنها نیستیمیدونی… بعضی وقتها یک چیز عجیب در زندگی اتفاق میافتد؛آرزوها…
شاهزاده خاکستری·۱۹ روز پیشگاهی بعضی نوشتهها باید در دفتر بمانند…بذارشون لای برگه های دفترت بمونن این چند وقت یک چیز مهم رو فهمیدم؛ چیزی که شاید قبلاً بهش فکر نکرده بودم.فهمیدم همه حرفها و نوشتهها جای ا…
شاهزاده خاکستری·۲۳ روز پیشنیل، بنبستِ هزاران راه نرفتهاگر ما سایه ها خطایی کرده ایم ، شما جز این بیندیشید ساعت چهار و سیوسه بامدادِ بیستویکم آبان.باز هم شب، بیداری، و ذهنی که از خواب سر باز م…
شاهزاده خاکستری·۲۴ روز پیشبیداری ذهن از درون مه و واقعیت خاکستریاز میانِ مه میبینم، نه جهان را — بلکه خودم را.شاید بیداری، از دلِ همین مه آغاز شود.گاهی حس میکنم ذهن مثل شیشهی بخارگرفتهایه که…
شاهزاده خاکستری·۲۵ روز پیششبهایی که ذهنم نمیخوابدگاهی لازم نیست بهزور بخوابیم؛ لازم است گوش دهیم. بدن، ذهن و روح — هرکدام در زمان خودشان بیدار میشوند.