مبین علی زاده·۴ سال پیشچی بگمحاجی ریدم ، به معنای واقعی کلمه ریدم.چقد من توی واتساپ و تلگرام براشون دلقک بازی میکردم.فک میکردن این مبین چه آدم باحالیه.همه ازمن خوششون م…
مبین علی زاده·۴ سال پیشاین چه زندگیه خداامروز چه روز گوهی بود خدا . دکتر گفت که عصب های گوش چپم مشکل دار شدن و راه درمانی فکر نکنم باشه . ریدم به خودم اون لحظه . مامانم هم که به…
مبین علی زاده·۵ سال پیشحامد و نفیسهدو روز پیش برای کلاس موشن گرافی به تهران اومدم.ایندفه ترس دزدیده شدن دوربینمو هم کنار گذاشتم و باخودم آوردمش.ترس به خاطر این بود که دوربین…
مبین علی زاده·۵ سال پیشچه کسی نظارت گر زائران خارجی است؟الان یه لحظه اومدم توی ویرگول و چشمم به ( نوشتن پست جدید ) اون بالا خورد.دیروز یه خبر دیدم به این صورت که حدود 200 اتوبوس زائر های پاکستان…
مبین علی زاده·۵ سال پیشوضعیت یک روز از مدرسه ما توی محرممحرم شروع شده و تنها چیزی که توی اون برام دوست داشتنیه ، تعطیلی هاشه و اینکه میتونم از شر اون گونی ای که تنم کردم (لباس مدرسه) خلاص بشم و ی…
مبین علی زاده·۵ سال پیشهر دو دفعه ای که عاشق شدماولین باری که عاشق کسی شدم ، 12 سالم بود و عاشق یه شخصیت دختر توی یه انیمیشن که سال 2012 اکران شد ، شدم. خیلی جالبه نه؟ شایدم خنده داره.اسم…
مبین علی زاده·۵ سال پیشمشکل من با اسنپ و اتاقمامروز ساعت هفت و ربع اسنپ گرفتم ، رانندش یه پیرمرد بود.سوار شدم و یه سلام بلند کردم.خیلی خوشش اومد. گفت:( به به ، سلام جوون! ماشالا ماشالا!…
مبین علی زاده·۵ سال پیشاگه امروز آخرین روز زندگیم باشهمن خیلی به این فکر نکردم که اگه بخوام فردا بمیرم ، چه کار هایی رو قراره انجام بدم.اما چند تا کار هست که انجام دادنش خیلی ضروریه . صب زود پا…
مبین علی زاده·۵ سال پیشیک روز دیگه از زندگی نکبت مندیروز رو باید میومدم مینوشتم ولی توی شرکت جلسه بود و مدیر عامل همه رو جمع کرد و سه ساعت زر رد.یه پذیرایی هم کرده بودن (دوتا دونه بیسکوییت ،…