روشن نوروزی·۱ سال پیش.میآمد و جلوی در کافه مینشست و روزنامه میخواند. پیرمرد خستهای بود که به سختی با عصا راه میرفت و معلوم بود که پاهایش یک مشکل جدی دارند.…
روشن نوروزی·۱ سال پیش.«آدم دیر رازهای جهان را میفهمد». مثل خود من که همیشه فکر میکردم که تنهاییام صمیمیترین رفیق همه دورانهایم است و به نظرم میآمد که آن تک…
روشن نوروزی·۱ سال پیش.امشب دلم میخواست عرق بخورم. شاید چون دلم گریه میخواست و همینجوری نمیآمد. شاید چون یک معجونی باید بریزد توی گلویم، گلویم را بسوزاند و راهش…
روشن نوروزی·۱ سال پیش«رویای یک شبِ نیمهی تابستان»ما احتمالا آدمهای تنهایی هستیم. آنقدر تنها که وقتی به تولد یکی که نمیشناختیمش، آن هم در کافه، دعوت شدیم بیبرو برگرد دعوت را پذیرفتیم. آن…
روشن نوروزی·۱ سال پیش.یکبار آن قدیمها که بیستوچندسال داشتم، آن قدر از فشار و استرس کار و بدبختی زندگی کم آوردم که رفتم جلوی در یک بیمارستان ایستادم و با خودم…
روشن نوروزی·۲ سال پیشبرای آرشعکس از نیلوفر امراییکاوه گفت: «تو برو بالا بعنوان مجری». هنوز آن تکه فلز سیاه براق توی دستم بود. محکم چسبیده بودمش. رویش نوشته بود: مرحوم آ…
روشن نوروزی·۳ سال پیشبرای حمیدرضا صدر و سکوهای امجدیهاز مجموعه «امجدیه» | روشن نوروزی | گروه عکس پودیومتابستان 1397 بود که در حال پژوهشی پیرامون نمایشگاه سالیانه گروه عکس پودیوم بودیم. این دوم…
روشن نوروزی·۳ سال پیشگوگل علیه روایت؛ سئو علیه روزنامهنگاریدو روز قبل از آنکه محمدرضا پهلوی و فرح دیبا برای همیشه ایران را ترک کنند، غلامحسین صالحیار سردبیر روزنامه اطلاعات، عباس مژدهبخش رییس شعبه…
روشن نوروزی·۴ سال پیشبحرانهای رسانهای ابر آروان و جهنم ملبورن۲۹ نوامبر ۱۹۹۷ «پیتر هور» از میان تماشاگران ورزشگاه کریکت ملبورن به زمین مسابقه پرید و قسمت بالایی تور دروازه ایران را پاره کرد. بازی برای…