پونه فلاحدرخودکار آبی·۲ روز پیشغریبهی گمشدهباز هم نیستی. پس کجایی؟ دوباره اشعار دلتنگِ دیگری به صبرانه در آغوش حس نکردهات فرود میآیند. تو را چه پنهان؟ تک تک ثانیه ها، آهنگها، شعر…
پونه فلاح·۳ روز پیشصورتیِ ماتدیگر خسته از توضیح دادنها شدهام، خسته از گفتن برای آنهایی که گوش دارند اما نمیشنوند. سرِ حرفم را که بگیری به تهش میرسی؛ خستهام!. از ا…
پونه فلاح·۵ روز پیشگل سرخ منفنجانهای سفید به همراه گلهای ریزِ سرخ مرا یادِ جهاز مادربزرگم میاندازد. یاد همان بشقابهای گلِ سرخ قدیمی، آنهایی که تازگیها باارزش و گ…
پونه فلاحدرسرزمین نوشته های رنگی·۱۵ روز پیشسنگینمادرم میگفت: خودت را هم که بکُشی، رد این غم مشکوک پشت شیطنتهای دائمی نگاهت گم نمیشود.
پونه فلاح·۱۷ روز پیشخوشهی غممن همیشه بیتاب بودم؛ بیتاب تو و آن روزهای پر از خاطره، هنوز هم هستم اما داغ تو وقتی برایم تازه میشود که چیزی آزارم دهد. وقتی به آن لحظهای…
پونه فلاح·۱۹ روز پیشدوست داشتنیترین غریبهتو همچنان در کمین سینهام میتپی و در فکرم غلت میخوری، ای غریبهی آشنایم، مرا ببخش بابت تک تک دوست نداشتنهایم. مرا ببخش که به اندازهی کا…
پونه فلاح·۲۴ روز پیشفردای بدون ماکم کم غروب نزدیگ میشد و ترسِ در جانم مرا غورت میداد و بیرون پرت میکرد. عشقم گفت که دیگر از این دنیای بدون روح راحت میشویم و میرویم به…
پونه فلاح·۱ ماه پیشیکی از همان پر پر های مزخرفو آنکس که نمیدانست به کدام یک از غمهایش گریه کند، قهقه زد!