سپهر سمیعی
سپهر سمیعی
خواندن ۱۶ دقیقه·۴ سال پیش

سلاح افسانه ای آمریکا کدام است؟


در سالهای 2018 و 2019، یعنی حدودا دو و سه سال پیش، نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا دو رزمایش بزرگ اجرا نمود که هر دو، درگیری نظامی گسترده با چین را شبیه سازی می نمودند. رزمایش 2018 بصورت درگیری و جنگ در دریای جنوبی چین بوده و رزمایش 2019 سناریوی تهاجم گسترده چین به تایوان را شبیه سازی می نمود که در آن آمریکا قرار بود از تایوان دفاع کند.

در هر دو رزمایش، آمریکا شکست سختی خورده و جمهوری خلق چین با برتری کامل فاتح میدان نبرد بود. جزئیات این مانورها در مصاحبه ای بطور رسمی توسط نیروی هوایی ایالات متحده منتشر شده.

https://news.yahoo.com/us-air-force-war-game-090000718.html?guccounter=1

در سال 2020 ایالات متحده رزمایش دیگری برپا نمود که تکرار سناریوی حمله چین به تایوان بود.

اینبار نیروهای آمریکایی با وجود تحمل خسارات و تلفات بسیار بالا، بالاخره موفق شدند از اشغال تایوان توسط نیروهای چینی جلوگیری نمایند. اما به چه شیوه ای؟

تفاوت بزرگ رزمایش 2020 با دو رزمایش قبلی در این بود که در هر دو رزمایش قبلی (2018 و 2019) نیروهای آمریکایی که در رزمایش شرکت می کردند استعداد و ظرفیتی مشابه استعداد و ظرفیت واقعی آمریکا داشتند.

اما در رزمایش 2020 پارامترهای بازی به گونه ای تغییر داده شده بود که برتری بسیار زیادی به نیروهای آمریکایی داده شود. از جمله استفاده گسترده از تسلیحات و تجهیزاتی که یا قرار است در آینده دور تولید شوند، یا هنوز حتی روی کاغد هم وجود نداشته و بکلی ماهیت تخیلی و غیر واقعی دارند.

یعنی استعداد نیروهای آمریکایی را در وضعیتی که ممکن است بیست یا سی سال دیگر پیدا کند فرض کرده، و از طرف دیگر استعداد نیروهای چینی را در وضعیت حال حاضر فرض نموده اند. یعنی اگر بیست سی سال بعد، تخیلات آمریکاییها به واقعیت بپیوندد و امکانات و تجهیزات و پایگاه های نظامی که امروز در اختیار ندارند را بدست بیاورند، و در عین حال چین هم در طول این زمان در جا بزند و هیچ امکانات و استعدادهای جدیدی کسب نکند، در آنصورت آمریکاییها می توانند در جنگ علیه چین پیروز شوند!

بعبارت دیگر، آمریکاییها خوب می دانند که در دنیای واقعی قادر به رویارویی نظامی با چین نیستند، لذا برای کم نیاوردن، به دنیای تخیلی و غیرواقعی پناه برده اند.


رزمایش شبیه سازی جنگ آمریکا با چین، یادآور رزمایشی است که نیروی دریایی آمریکا در سال 2002 در خلیج فارس اجرا نمود.

https://virgool.io/@sepehr.samii/%D9%85%D8%BA%D8%B2%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%88%DA%86%DA%A9-%D8%BA%D8%B1%D8%A8%D8%B2%D8%AF%D9%87-jxjlsrojzwgx

در آن رزمایش آمریکا وارد جنگ با ایران می شد. آنجا هم ابتدا رزمایش با پارامترهای واقعی برگزار شد. آنجا هم آمریکا شکست سختی از ایران خورد. و آنجا هم با تغییر پارامترها و اعطای برتری های غیر واقعی به نیروهای آمریکایی، ترتیبی دادند تا شکست آمریکا به پیروزی تبدیل شده و حفظ ظاهر شود.

وضعیت آمریکا در برابر ایران امروز بسیار بغرنج تر از سال 2002 است.

https://virgool.io/@nly97232/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%DA%86%D9%82%D8%AF%D8%B1-%D9%82%D8%AF%D8%B1%D8%AA%D9%85%D9%86%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-im9z9uo2iyj1



جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا اخیرا بطور رسمی اعلام کرد که نیروهای آمریکایی در تاریخ یازدهم سپتامبر 2021 بطور کامل از افغانستان عقب نشینی خواهند نمود.

جنگ افغانستان طولانی ترین جنگ در تاریخ آمریکاست. بیست سال پیش، آمریکاییها با هدف نابودی طالبان و القاعده به افغانستان لشکر کشی نمودند.

از آنجا که طالبان نیرویی همسو با عربستان سعودی و ضد ایرانی و ضد شیعه بود، کشور ما هم به دنبال سرکوب نیروهای طالبان بود. کار تا جایی پیش رفت که پس از یورش طالبان به سفارت ایران در کابل و شهادت دیپلمات های ایرانی، نیروهای نظامی ایران در مرز ایران و افغانستان متمرکز شده و آماده هجوم گسترده به داخل خاک افغانستان با هدف سرکوب طالبان بودند.

https://www.tabnak.ir/fa/news/807419/%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%B1-70-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86

حتی جلسه ای در سطح شورای امنیت ملی در همان زمان برگزار گردید که اکثریت قریب به اتفاق اعضا رای به حمله نظامی به افغانستان دادند.

لیکن تدبیر رهبری این بود که حمله صورت نپذیرد.

در عوض ایران کمک های اطلاعاتی و مستشاری در اختیار آمریکا قرار داد تا آمریکا به افغانستان حمله کرده و طالبان را سرکوب نماید. گفته می شود سردار شهید سلیمانی مسئولیت این کار را بعهده داشت.

همین مطلب نشان می دهد تخاصم جمهوری اسلامی ایران و آمریکا به هیچ عنوان ماهیت ایدئولوژیک و شعارگونه و دگماتیک نداشته و در صورت لزوم می تواند حتی به همکاری هم تبدیل شود. همانطور که در سال 2002 این اتفاق افتاد.

سعدی می فرماید:

سر ِ مار به دست ِ دشمن بکوب که از اِحدَی الحُسنَیَین خالی نباشد: اگر این غالب آمد، مار کُشتی و گر آن، از دشمن رَستی.

به روز ِ معرکه ایمِن مشو ز خصم ِ ضعیف
که مغز ِ شیر برآرد چو دل ز جان برداشت

آمریکاییها از حکمتی که در این بیت از سعدی موجود است بی بهره بودند، و لذا تصور کردند طالبان خصمی ضعیف بوده و در برابر توان نظامی ابرقدرت آمریکا هیچ است!

بیست سال بعد، طالبان همچنان در افغانستان قدرتمند است و آمریکاییها پس از تحمل هزاران نفر تلفات و هزاران میلیارد دلار هزینه، ناچار به پذیرش شکست و عقب نشینی شده اند، که برای ما مصداق همان «از دشمن رستی» است که شیخ سعدی گفته بود.

برتری طالبان نسبت به آمریکا در تجهیزات پیشرفته نظامی و پدافند ضد هوایی و ناو هواپیمابر و غیره نبوده و نیست. بلکه برتری طالبان در همین نکته است که آنها «دست ز جان برداشته» و تا آخرین نفس می جنگند، اما نیروهای آمریکایی جان دوستند.

همین مطلب در عراق هم مشاهده شده و می شود. آمریکاییها در عراق هم نهایتا شکست خوردند.

https://virgool.io/@sepehr.samii/%D9%85%D8%B9%D9%86%D8%A7-%D9%88-%D8%AA%D8%B9%D8%B1%DB%8C%D9%81-%D8%B4%DA%A9%D8%B3%D8%AA-%D9%88-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B2%DB%8C-%DA%A9%D8%AF%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-zapuc4ou3hsw

نکته مهم اینجاست که، مانند جنگ ویتنام، آمریکاییها خود را از نظر نظامی برتر از طالبان و عراق ارزیابی می نمودند، اما در عمل در هر دو جنگ مانند جنگ ویتنام شکست خوردند. اما در مورد ایران و چین ارزیابی خود آمریکاییها به اینصورت است که توان غلبه و پیروزی از طریق نظامی علیه این دو کشور را ندارند.

بعبارت دیگر، جاهایی که آمریکاییها خود را قدرتمندتر و قادر به پیروزی ارزیابی کرده بودند در عمل شکست خوردند. چون عواملی غیر از پارامترهایی که آمریکاییها در محاسباتشان مورد توجه قرار داده بودند وجود داشته که نتیجه نهایی معادلات قدرت را تغییر داده اند. اما در مورد ایران و چین، حتی با همان پارامترهایی که آمریکاییها قادر به فهم و محاسبه آن هستند هم ضعف نظامی آمریکا کاملا واضح و مشهود است.

واقعیت انکار ناپذیر این است که آمریکا نه توان پیروزی در برابر چین را دارد، نه روسیه، نه ایران، نه سوریه، و نه حتی طالبان. دوران ابرقدرتی آمریکا مدتهاست که به پایان رسیده.

https://virgool.io/HASHOOR/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D9%82%D8%AF%D8%B1%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-encuc1a8pkk7

اما چرا با این وجود، اینهمه هزینه می کنند تا لااقل در دنیای تخیلی در برابر حریفان خود پیروز شوند؟



سلاح افسانه ای آمریکا دقیقا همان افسانۀ ابرقدرتی آمریکاست.

بعد از جنگ جهانی دوم، آمریکا تنها قدرت اتمی جهان بود. تصمیمی که ایالات متحده در نحوه پایان دادن به جنگ گرفت با نگاهی به آینده اتخاذ شده بود. بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی با هدف در هم شکستن مقاومت ژاپن نبود، زیرا به هر حال ژاپن در آستانه در هم شکستگی قرار گرفته بود. به دلیل پیشگیری از کشته شدن سربازان آمریکایی هم نبود، چون در جنگ های کره و ویتنام سربازان بیشتری کشته شدند و از بمب اتمی هم استفاده نشد.

آمریکا باید جنگ را با انفجار دو بمب اتم به پایان می رساند تا شروع دورانی جدید را به جهانیان اعلام کند. دورانی که آمریکا در آن بصورت ابرقدرتی بلامنازع شناخته می شد. در حقیقت اهمیت روانی دستیابی به بمب اتم بسیار بیشتر از اهمیت نظامی آن بود.

این استراتژی تا حدودی موفق شد. اما مشکل بزرگ آنجا بود که پس از جنگ، ایدئولوژی کمونیسم به سرعت جهان را تسخیر می نمود. ابتدا چین به اردوگاه کمونیسم پیوست و سپس کشورهای بیشتری، یکی پس از دیگری از مدار غرب فرار می کردند.

تنها چهار سال پس از پایان جنگ جهانی دوم، اتحاد شوروی اولین بمب اتم خود را آزمایش نمود و نه تنها توازن قدرت نظامی میان دو ابرقدرت جهانی برقرار شد، بلکه برتری روانی ناشی از دستیابی به بمب اتم هم از انحصار آمریکا خارج گردید. بنابراین دو قطب جهانی با دو ایدئولوژی متضاد در برابر هم قرار گرفتند.

آمریکا وارث میراث استعمار اروپایی در جهان گشته و شوروی ابرقدرتی که توان تقابل با این قدرت استعماری را داشت. بنابراین نفوذ جهانی شوروی هم دو مولفه اصلی داشت. یکی مولفه قدرت سخت و نظامی، و دیگری مولفه قدرت نرم و ایدئولوژیک.

آمریکاییها پس از شکست در جنگ ویتنام نسبت به نقطه ضعف خود در عرصه نرم و ایدئولوژیک آگاه شدند و سیاست های جدیدی برای تقویت موضع خود در این زمینه در پیش گرفتند. یک مثال شاخص، حمایت آمریکا از بن لادن و القاعده در افغانستان بود که بعنوان مبارزان راه آزادی مورد حمایت آمریکا قرار گرفتند. همین سیاست آمریکا در ایران موجب باز شدن فضای سیاسی و حرکت شاه به سمت ارتقای دموکراسی و تساهل سیاسی گردید، که البته در مدت کوتاهی به انقلاب اسلامی منتهی شد.

https://virgool.io/@sepehr.samii/%D8%A8%D8%A7%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%BA%D9%84%D8%B7-%D8%A7%D9%85%D8%A7-%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%AC-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-i2wjciisxbx3

به مرور زمان و با گسترش جنبش های ضد استعماری در جهان، هم قدرت نظامی آمریکا افول نمود و هم قدرت نظامی شوروی. هر یک از دو ابرقدرت ماشین نظامی خود را برای نبرد با ابرقدرت دیگر گسترش داده بود و از هیمنه ابرقدرتی و نفوذ نرم خود برای سلطه بر کشورهای کوچکتر استفاده می کردند. و هر دو در نتیجۀ درگیری و جنگ در زمین جوامع جهان سوم طعم شکست را چشیده و هیمنه ابرقدرتی خود را رو به زوال دیدند. ابتدا آمریکا در ویتنام، و سپس شوروی در افغانستان. امپراطوری آمریکا مبتلا به سَندرُم ویتنام (Vietnam Syndrome) گردید و امپراطوری شوروی هم در باتلاق افغانستان گرفتار شد.

قدرت نرم هر دو طرف شکل تهاجمی داشت. بسیاری از شهروندان بلوک شرق در حسرت شیوه زندگی غربی بودند، و عده زیادی در جوامع اروپای غربی و آمریکا هم در حسرت شیوه زندگی کمونیستی.

اما نهایتا قدرت نرم آمریکا و غرب توانست در لایه های بالایی حکومت شوروی نفوذ نموده و بالاخره اتحاد جماهیر شوروی تحت رهبری میخائیل گورباچف، به سمت فروپاشی هدایت شد.




فروپاشی شوروی تقریبا مصادف شد با پایان ملی گرایی در جوامع غربی. طبقات کارگر غربی که تا آن زمان در مواهب غارت مستعمرات و اقمار قدرت های غربی سهیم و شریک بودند، ناگهان به دلایل مختلفی علیه نظام اجتماعی سوسیال دموکراسی شوریدند و نتیجتا نولیبرالیسم متولد شد.

https://virgool.io/@sepehr.samii/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D9%86%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D8%AA%D8%A6%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D8%B7%D8%B9%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-llpvxvlnn0w0

به این ترتیب جهان تک قطبی و نظم نوین جهانی شکل گرفت. آمریکا در نظر جهانیان بعنوان تنها ابرقدرت جهان شناخته شده و مردمان تمام جهان بطور مشترک یک حسرت واحد پیدا نمودند. حسرت دستیابی به شیوه زندگی آمریکایی.

هر چند ظهور نولیبرالیسم به معنی کمرنگ شدن و به تدریج از میان رفتن شیوه زندگی آمریکایی بود، اما تصور و تصویر شیوه زندگی آمریکایی در اذهان و قلوب مردم جهان باقی ماند. رسانه های جمعی، سینمای هالیوود، و تکنولوژی های ارتباطی نوظهور، از تلویزیون های ماهواره ای گرفته تا اینترنت و نهایتا شبکه های اجتماعی، همگی در خدمت اشاعه و تقویت این توهم و تصور از شیوه زندگی آمریکایی بکار گرفته شدند.

هرچه کیفیت زندگی برای شهروند متوسط آمریکایی بیشتر در دنیای واقعی رو به افول و تباهی رفت، فعالیت رسانه ها برای پر زرق و برق جلوه دادن آن پررنگتر شد. همین موجب افزایش روز افزون تقاضای مهاجرت نخبگان از جوامع جهان سوم به آمریکا و دیگر جوامع غربی گشته است.

https://virgool.io/@sepehr.samii/%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA-%D8%B1%D9%81%D8%A7%D9%87-%D9%88-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%D9%86-jyp9yrkxmgah

تمدن غرب و امپراطوری آمریکا اعتیاد شدیدی به دریافت مهاجر پیدا کرده. مشکلات اقتصادی و تغییر فرهنگ موجب کاهش نرخ باروری تا زیر حد جایگزینی در جوامع غربی شده. این مساله تا جایی پیش رفته که عوامل فرهنگی کاهش نرخ باروری در جوامع غربی نهادینه شده و بخشی از هویت این جوامع گشته. اساسی ترین ارکان هویتی در جوامع غربی، از قبیل تغییر کارویژه اجتماعی زنان از مادر به کارگر، ترویج همجنسبازی، و سقط جنین، در همین راستا قرار می گیرند.

https://virgool.io/@sepehr.samii/%D9%86%D8%B1%D8%AE-%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D9%88-%D9%85%D9%87%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%AA-lxurhshbbze7

از سوی دیگر، کاهش نرخ باروری باید از طریق پذیرش مهاجر جبران شود. لذا برقرار نگه داشتن جریان انبوه متقاضیان مهاجرت برای جوامع غربی به یک نیازمندی اولیه بدل شده و هر عاملی که موجب قطع یا کاهش جریان متقاضیان مهاجرت باشد، تهدیدی امنیتی محسوب خواهد شد.

به همین دلیل حتی با وجود بروز پاندمی کورونا، جوامع غربی تا مدتها از بستن مرزها طفره می رفتند. در آمریکا، با وجود وخامت شدید بحران کورونا، دولت جو بایدن مرزهای جنوبی آمریکا با مکزیک را باز کرد و سیل مهاجران از آمریکای جنوبی به داخل ایالات متحده روان شدند. تا جاییکه بحران جدیدی هم در همانجا بروز کرده است.

با اینحال، هیئت حاکمه آمریکا بحران ناشی از تعدد مهاجرانی که برای دریافت حق اقامت در آمریکا التماس می کنند را به بحران ناشی از اعتراضات جمعیت شهروندان ناراضی و عصبانی و متوقع آمریکایی ترجیح می دهد. باید جمعیت سر به زیر و اضافه ای در اختیار داشته باشند که با استفاده از آن بتوانند معترضین داخلی را وادار به اطاعت و سر به زیری نمایند.

در عین حال، قوانین جدیدی همچنان وضع می شوند که شهروندان آمریکایی را تشویق می کنند با گرایش به همجنسبازی و تغییر جنسیت و اخته و عقیم کردن داوطلبانۀ خود، قید تولید مثل را تا حد ممکن زده و بیخود و بی جهت جای مهاجران و متقاضیان ملتمس اقامت در آمریکا را تنگ ننمایند.

https://virgool.io/@sepehr.samii/%D9%81%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D9%88-%D8%B9%D9%82%DB%8C%D9%85-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C%D9%90-%D8%AC%D9%85%D8%B9%DB%8C%D8%AA-ku3sqsvad5oa



دو عامل اصلی موجب شکل گیری جریان انبوه متقاضیان مهاجرت از جوامع جهان سوم به جوامع غربی می گردد:

1- عامل دافعه (Push factor)

2- عامل جاذبه (Pull factor)

عامل دافعه عبارت است از کلیه مشکلات و گرفتاری هایی که ساکنین و شهروندان جوامع جهان سوم را به ستوه می آورد. منجمله:

  • جنگ: اعم از تجاوزات امپریالیستی یا جنگ های داخلی با مداخله دورادور توسط قدرتهای امپریالیستی،
  • مشکلات اقتصادی: اعم از تحریم های اقتصادی توسط قدرت های امپریالیستی یا فساد و مشکلات ساختاری درونی، و
  • مشکلات اجتماعی: مانند ازدحام جمعیت در ابرشهرهایی مثل تهران، یا اختلافات قومی و مذهبی و غیره.

سیاست آمریکا در جوامع جهان سوم همیشه در جهت تشدید عامل دافعه بوده و از این طریق تلاش می کند عدم تقارن جهانی را حفظ و تشدید نماید. به همین دلیل، در هشت سال گذشته که یک دولت غربگرا در ایران روی کار بوده، میزان فساد و مشکلات اقتصادی و اجتماعی به وضعی فاجعه بار رسیده است. بخش اعظم این وضعیت نتیجه پذیرش سیاست هایی است که مورد تایید غرب و بخصوص آمریکا بوده است. از جمله خصوصی سازی های مافیایی، و اتخاذ سیاست های اقتصادی نولیبرالی و غربگرایانه.

تنها یک مثال بعنوان مشت نمونه خروار، پروژه عظیم خط لوله انتقال گاز ایران به پاکستان بود که در این دولت متوقف شد. پروژه ای که علاوه بر آورده های اقتصادی محض و ظرفیت های عظیم اشتغال زایی در داخل، همچنین می توانست به اهرمی سیاسی برای افزایش نفوذ ایران در پاکستان اتمی بدل شود. دولت غربگرای ما عطای آن را به لقایش بخشید، با این توجیه که پاکستان کشور فقیری است و ما ترجیح می دهیم با کشورهای ثروتمند اروپایی تجارت کنیم!

به روایت خود مسئولین ایرانی، چیزی بین 10 تا 30 درصد از گرفتاری های موجود نتیجه مستقیم تحریم های آمریکا بوده، و 70 تا 90 درصد نتیجه سیاست ها داخلی. بعبارت دیگر، تحریم ها موفق شده اند با اعمال فشار، دولت ایران را متقاعد کنند بطور داوطلبانه سیاست های ویرانگری را پیاده نماید که مورد خواست و مطلوب سیاست جهانی آمریکا بوده و موجب تشدید فشارهای داخلی می گردند. برایند همه اینها افزایش نیروی دافعه ای است که نیروی کار ایرانی را به سمت مهاجرت هدایت می کند.

مشابه همین وضعیت کم و بیش در سایر جوامع جهان سوم هم وجود دارد.

https://virgool.io/@sepehr.samii/%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%86-%D9%85%D8%A7%D9%87%DB%8C%D8%AA-%D9%86%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D9%85-%DA%86%D9%87-%D8%B3%D9%88%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%AD%D8%A7%D9%84-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1-%D9%85%D8%A7-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF-zrpx8paclnt0

از سوی دیگر، عامل جاذبه در حقیقت همان تصویری است که مردمان جوامع جهان سوم از شیوه زندگی آمریکایی و غربی در ذهن دارند. بعبارت دیگر، قدرت نرم آمریکا و غرب همان نیرویی است که موجب جذب جمعیت مهاجر می گردد.

اگر شهروندان آمریکایی بهترین و مرفه ترین شیوه زندگی در جهان را داشته باشند، اما تصویر و تصوری که دیگران از آمریکا دارند خلاف این واقعیت باشد، در عمل شیوه زندگی آمریکایی هیچ جاذبه ای در جهان نخواهد داشت. از سوی دیگر، اگر شهروندان آمریکایی زندگی سخت و پرمشقتی داشته باشند، اما تصویر و تصوری که دیگران از آنها دارند حاکی از یک زندگی راحت و مرفه و بی دغدغه باشد، جاذبه و جذابیت مهاجرت به آمریکا بسیار بالا خواهد بود.

https://virgool.io/@sepehr.samii/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%D9%82%D8%B7%D8%A8-%D8%B9%D9%84%D9%85%DB%8C-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-n6ft5uhrwkjw

به این ترتیب مساله اصلی حفظ ظاهر است، نه حقایق و واقعیات.


در دنیای امروز آمریکا نه ابرقدرتی نظامی است، نه قطبی صنعتی، و نه مانند سابق از برتری تکنولوژیک و علمی برخوردار است. آمریکا تمام این امتیازات را در دنیای واقعی از دست داده است.

فساد ساختاری در نظام حاکم بر آمریکا به حدی رسیده که قابل وصف نیست. بعنوان مثال، پروژه توسعه اسباب بازی گرانقیمتی با عنوان جنگنده اف 35 را می توان نام برد. جان گارامِندی، عضو دموکرات مجلس نمایندگان آمریکا اخیرا درباره آن اینطور اظهار نظر کرد:

یک نفس عمیق می کشم و سعی می کنم عصبانیتم را در خصوص این موضوع مهار کنم. اف 35 پر هزینه ترین برنامه ای است که در تاریخ وزارت دفاع آمریکا وجود داشته، و انتظار می رود هزینه های ادامه آن از 1.2 تریلیون دلار (1200 هزار میلیارد دلار) فراتر رود....
[این جنگنده] هزینه هایی بسیار فراتر از بودجه پیش بینی شده داشته، ناتوان از ارائه قابلیتهای وعده داده شده است و نسبتهای کارآمدی آن در ماموریت های مورد نظر حتی در حد جزئی به آستانه های تعیین شده نزدیک نمی شود.
HASC Dems Put DoD On Notice: No Free Pass For F-35 « Breaking Defense - Defense industry news, analysis and commentary
https://virgool.io/@sepehr.samii/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%AF%D9%85%D9%88%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D9%88%D8%AC%D8%A8-%DA%A9%D8%A7%D9%87%D8%B4-%D9%81%D8%B3%D8%A7%D8%AF-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF-tcpxtws7covr

لیکن تصویر و تصوری که از آمریکا در اذهان مردم جهان وجود دارد همچنان همان ابرقدرتی است که هم از نظر نظامی، هم صنعتی، هم علمی، و هم حتی فرهنگی از بقیه جهان برتر و بالاتر بود. تنها سرمایه و برتری حقیقی که آمریکا همچنان نسبت به بقیه جهان دارد همین تصور غیر حقیقی و غیر واقعی است.

اصحاب رسانه های آمریکایی به این درجه از هوش و شعور و خِرَد رسیده اند که دریابند مهم نیست چه می گویند، بلکه مهم این است که چگونه بگویند.

بعنوان مثال، وقتی می خواهند بگویند در دو رزمایش با پارامترهای واقعی، آمریکا از چین شکست خورده، در عوض می گویند «رزمایش اخیر نشان داد ما برای پیروزی مقابل چین به چه تجهیزاتی نیاز داریم». مخاطب عام در عرصه ناخودآگاه همچنان فرض می کند که آمریکا در همه عرصه ها بر حریفانش اشراف دارد. ولی از خود سوال نمی کند که آیا طرف چینی برای حفظ و تقویت برتری های خود هیچ حرکتی نخواهد کرد؟

یا وقتی خبر ساخت و آزمایش موشک های هایپرسونیک توسط روسیه که با هیچ سیستم ضد موشکی قابل انهدام نیستند را منتشر می کنند، در پایان با شیطنت این جمله را اضافه می کنند که «بنابراین برای مقابله با این موشکها ناچاریم سایت موشکی را قبل از پرتاب نابود کنیم».

یعنی تلویحا به مخاطب این حس را القا می کنند که دستیابی به این موشکها عملا برتری خاصی به روسیه نمی دهد. مخاطب عام توجه نخواهد کرد که هدف قرار دادن و انهدام سایت های پرتاب موشک به این کشکی ها نیست و به فرض که آمریکا بتواند از سامانه های دفاعی روسیه عبور کند (که خود فرض بزرگی است)، همچنان سکوهای زیرزمینی و سکوهای سیار و متحرک و مخفی روزمینی و دریایی و زیر دریایی و هوایی وجود دارند که منهدم کردن یکباره آنها عملا غیر ممکن است. وانگهی، تمام رقابتی که در عرصه موشک های هایپرسونیک وجود داشته در جهت دستیابی به قابلیت «ضربه اول» است. یعنی یک طرف بتواند هر لحظه که اراده کرد با چنان سرعتی طرف مقابل را نابود نماید که فرصت پاسخگویی وجود نداشته باشد. در چنین شرایطی، چطور قرار است آمریکاییها بطور پیشدستانه موشکهایی را که خود با هدف پیشدستی شلیک شده اند پیش از پرتاب منهدم کنند؟!

از سوی دیگر، هر چقدر دستگاه های تبلیغاتی و بازوی جنگ نرم آمریکا قدرتمند و موثر است، به همان میزان رقبای آمریکا در این زمینه ضعیف و ناتوانند.

بعنوان مثال، قطعا جمهوری خلق چین امروز بزرگترین قطب صنعتی جهان است. اما سینما و رسانه های تبلیغاتی چینی کاملا در موضع ضعف قرار داشته و خارج از چین هیچ حضور و نفوذی ندارند.

https://virgool.io/@sepehr.samii/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B3%D8%AA%D8%B9%D9%85%D8%B1%D9%87-%DA%86%DB%8C%D9%86-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF-huef7d1lslhz

همین ضعف را در مورد ایران و روسیه هم مشاهده می کنیم. بنابراین کاملا طبیعی است که آمریکا برای جبران ضعف خود در عرصه سخت افزاری، از بازوی نرم خود بهره جسته و توهم ابرقدرتی خود را تثبیت نماید.

در دنیای امروز، استعداد نظامی و دستاوردهای علمی و صنعتی مانند فشنگ هایی هستند که در اختیار تفنگ دستگاه تبلیغاتی قرار می گیرند. بدون تفنگ، هیچکس از فشنگ نمی هراسد. اما تفنگ بدون فشنگ می تواند همچنان عده ای را بترساند.

وضعیت چین مشابه کسی است که مقدار زیادی فشنگ در اختیار دارد، اما تفنگی که قادر به شلیک کردن آن فشنگ ها باشد در اختیار ندارد. ایران و روسیه هم هر کدام تعدادی فشنگ در اختیار دارند.

اما وضعیت امروز آمریکا مشابه همان تفنگ خالی است که دو نفر از آن می ترسند. هم کسی که تفنگ به سمت او نشانه رفته شده، و هم کسی که تفنگ را نشانه رفته است.



تا زمانیکه خالی بودن تفنگ آمریکا بر ما معلوم نشود و باور نکنیم که «آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند»، حال و روزمان همین تدبیر و امیدی خواهد بود که با فرض برتری و ابرقدرتی و کدخدایی آمریکا به جان خود خریدیم. اگر خوب بوده، همین فرمان را ادامه دهیم تا بهتر از این هم بشود! اما اگر بد بوده، وقتش رسیده راهی را برویم که از همان اول باید می رفتیم و نرفتیم.

https://virgool.io/@sepehr.samii/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%B3%D8%B9%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%B1%D8%A6%DB%8C%D8%B3-%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1-%D8%A8%D8%B9%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%AF-%D8%B4%D8%AF-lowuirlj90vj


جنگ با آمریکاسایه شوم جنگابرقدرتبرجامانتخابات 1400
علوم انسانی - اقتصاد - اقتصاد سیاسی - جامعه شناسی - علم سیاست - انسان شناسی - ادبیات - تاریخ - هنر - موسیقی - سینما - فلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید