Sushiyant گاهی وقتی از تنش های جسم آزاد میشوم، اندیشه ام مجالی برای داستان پردازی ، سخنرانی و گفتگو می یابد.گاهی گفتن تنها جوابی است می توان به تپش های قلب داد تا آرام شود . پستهای Sushiyant در انتشارات قبرستان متروک سایر پستها در ویرگول Sushiyant در قبرستان متروک ۳ سال پیش - خواندن ۱۶ دقیقه حقداری ابرک من، سر و کارت به فلک نیفتاده است! نامه های از مردی که نگهبان قبرستان متروک بوده Sushiyant در قبرستان متروک ۳ سال پیش - خواندن ۵ دقیقه حق داری ابرک من حق داری ابرک من ، حق داری باور نکنی!حق داری ناراحت باشی Sushiyant در قبرستان متروک ۳ سال پیش - خواندن ۷ دقیقه ترس ، طعم یک پیاله حماقت شیرین و بوی نعناء داستانی از روزمرگی های مردی که نگهبان یک قبرستان متروک بود . Sushiyant در قبرستان متروک ۳ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه گوسفندان و نشانههای بیخبری آنها ای بی خبر بکوش تا صاحب خبر شوی Sushiyant در قبرستان متروک ۳ سال پیش - خواندن ۴ دقیقه کنجکاوی باعث شد دیوانه نباشم ! ارضای حس کنجکاوی تنها دلیل شیرین بودن مرگ برای من خواهد بود . Sushiyant در قبرستان متروک ۳ سال پیش - خواندن ۵ دقیقه روزی که هوا اینچنین بارانی نبود... داستانی از قبرستان متروک آبادی،اینجا برای خودش یک دنیا دیگر است. Sushiyant در قبرستان متروک ۳ سال پیش - خواندن ۵ دقیقه یک داستان کوتاه : این قبرستان بوی طلا میدهد . یک داستان کوتاه ، با حضور کل احمد ، ارباب بزرگ و ابرک Sushiyant در قبرستان متروک ۳ سال پیش - خواندن ۴ دقیقه آبادیِ آبادی ، با صادرات بادمجان های کل احمد یک قصه ی طنزآلوده با نگاه به مقوله ی عجیب آبادی آبادی Sushiyant در قبرستان متروک ۳ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه کاسه های برای شیرمرد داستانی کوتاه از هزاران آدمی که رفتند و نیامدند ! شاید با لبخندی Sushiyant در قبرستان متروک ۳ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه این کار فقط از مغناطیس برمی آید، یا کار توست یا خورشید چشمهات ،مغناطیس آنها، مرده ای را از قبرش بیرون کشیده، رهایش کرده در ا... ‹ 1 2 ›
Sushiyant در قبرستان متروک ۳ سال پیش - خواندن ۱۶ دقیقه حقداری ابرک من، سر و کارت به فلک نیفتاده است! نامه های از مردی که نگهبان قبرستان متروک بوده
Sushiyant در قبرستان متروک ۳ سال پیش - خواندن ۵ دقیقه حق داری ابرک من حق داری ابرک من ، حق داری باور نکنی!حق داری ناراحت باشی
Sushiyant در قبرستان متروک ۳ سال پیش - خواندن ۷ دقیقه ترس ، طعم یک پیاله حماقت شیرین و بوی نعناء داستانی از روزمرگی های مردی که نگهبان یک قبرستان متروک بود .
Sushiyant در قبرستان متروک ۳ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه گوسفندان و نشانههای بیخبری آنها ای بی خبر بکوش تا صاحب خبر شوی
Sushiyant در قبرستان متروک ۳ سال پیش - خواندن ۴ دقیقه کنجکاوی باعث شد دیوانه نباشم ! ارضای حس کنجکاوی تنها دلیل شیرین بودن مرگ برای من خواهد بود .
Sushiyant در قبرستان متروک ۳ سال پیش - خواندن ۵ دقیقه روزی که هوا اینچنین بارانی نبود... داستانی از قبرستان متروک آبادی،اینجا برای خودش یک دنیا دیگر است.
Sushiyant در قبرستان متروک ۳ سال پیش - خواندن ۵ دقیقه یک داستان کوتاه : این قبرستان بوی طلا میدهد . یک داستان کوتاه ، با حضور کل احمد ، ارباب بزرگ و ابرک
Sushiyant در قبرستان متروک ۳ سال پیش - خواندن ۴ دقیقه آبادیِ آبادی ، با صادرات بادمجان های کل احمد یک قصه ی طنزآلوده با نگاه به مقوله ی عجیب آبادی آبادی
Sushiyant در قبرستان متروک ۳ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه کاسه های برای شیرمرد داستانی کوتاه از هزاران آدمی که رفتند و نیامدند ! شاید با لبخندی
Sushiyant در قبرستان متروک ۳ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه این کار فقط از مغناطیس برمی آید، یا کار توست یا خورشید چشمهات ،مغناطیس آنها، مرده ای را از قبرش بیرون کشیده، رهایش کرده در ا...