علیرضا در عتیقه فروشی خاطرات ۱ سال پیش - خواندن ۹ دقیقه روزمره نویسی | از صبحِ تستِ صدا، تا شبِ همون روز. ساعت شیش و نیم رسیدیم، هنوز کارمند های گرامی مستقر نشده بودن پس یک ساع...
Ayla :) در عتیقه فروشی خاطرات ۱ سال پیش - خواندن ۵ دقیقه افکار و احساسات شب اول امشب تجربه جدایی نسبتا سختی رو داشتم به همین دلیل تصمیم گرفتم بنویسم ت...
کیانا واعظ در عتیقه فروشی خاطرات ۱ سال پیش - خواندن ۸ دقیقه پاسکاری واحدهای زندگی چگونه قبل از مرگ دانشگاه را رویت کنیم؟
مریم جعفری(تفرشی) در عتیقه فروشی خاطرات ۱ سال پیش - خواندن ۵ دقیقه بویِ ماهِ مهر؟! سال آخر دبیرستان هر چندروز یکبار صبحها در بدو ورود باید کیفهایمان ر...
علیرضا در عتیقه فروشی خاطرات ۱ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه تولدم خیلی مبارک، تاسوعا هم تسلیت. تولد، تولد، تولدم مبارک؟
کیانا واعظ در عتیقه فروشی خاطرات ۱ سال پیش - خواندن ۷ دقیقه جنبش یادداشت روزانه گذر زمان را با رسم شکل نشان دهید!
علیرضا در عتیقه فروشی خاطرات ۱ سال پیش - خواندن ۸ دقیقه روزمره نویسی: این شده تصویر دلم از شهرِ من... همه تو صف نون وایستادیم. دو سه بار دعوا میشه. بار اول یکی بچه شو فرو م...
🌱 HAYAT در عتیقه فروشی خاطرات ۱ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه چرا از دانشجوی پزشکی سوال نپرسیم؟ دانشجوی پزشکی دیدید یاد بیماریها و ناراحتی هاتون نیوفتید!
مرسده خدادادی در عتیقه فروشی خاطرات ۱ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه الفبای مندرآوردی، راهی برای نجات دفتر خاطراتم نوجوان که بودم هنوز نوشتن خاطرات در دفتر یادداشت روزانه متداول بود، ای...