مصطفی ارشد * نویسنده و شاعر * صاحب کتابهای : شاعرانهی عشق - اناردون – داستانهای زیرپوستی - عشق، قرنطینه، مرگ و چندین اثر مشترک دیگر در نشرهای مختلف داستاننویس اجتماعی و طنز http://www.mostafaarshad.ir/ پستهای مصطفی ارشد در انتشارات ارشد سایر پستها در ویرگول مصطفی ارشد در ارشد ۴ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه شوخی با ضرب المثلها ” بخش اول “ آشپز که دوتا شد، غذا یا شور میشود یا بینمک :آشپز که دوتا شد، حقوقاشو... مصطفی ارشد در ارشد ۴ سال پیش - خواندن ۶ دقیقه زمستان آخر صداي قيژ قيژ تخت فنري، اذيتش ميكرد. اما به روي خودش نميآورد. بر روی... مصطفی ارشد در ارشد ۴ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه تیام - " تیام، دخترم. رفتی ؟ "- " آره مامان شهلا. دارم کفشهام میپوشم، ال... مصطفی ارشد در ارشد ۴ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه شهمراد شهمراد به انتظار نشسته بود، انتظار برای آبادانی و جان گرفتن زمینهای خ... مصطفی ارشد در ارشد ۴ سال پیش - خواندن ۷ دقیقه شبگرد با کیف مشکیام که از شدت خستگی یک روز کاری، دیگر برایم سنگین شده بود و... مصطفی ارشد در ارشد ۴ سال پیش - خواندن ۶ دقیقه معجزه حبیب از صبح زود که به اداره مالیات آمدم، کلافه و سرگردان از این اتاق به آن... مصطفی ارشد در ارشد ۴ سال پیش - خواندن ۶ دقیقه زخم سوخته ظهر روز جمعه بود. در آن هوای خرماپزون آبادان، با سلمان و عماد رفتیم پا... مصطفی ارشد در ارشد ۴ سال پیش - خواندن ۷ دقیقه ملاقات کوتاه داشتم از سر کار برمیگشتم که متوجه شدم مغازه کتابفروشی جدیدی، در محله... مصطفی ارشد در ارشد ۴ سال پیش - خواندن ۷ دقیقه مسافر لندن پیچ رادیو را به هر سمتی میچرخاند تا که برنامه مورد علاقهاش را بشنود... مصطفی ارشد در ارشد ۴ سال پیش - خواندن ۴ دقیقه لحظهی غیر منتظره - " آخه به توام میگن شوهر، خیر سرم گفتم شوهرم خیاطه، دیگه واسم پیراهن... ‹ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 ›
مصطفی ارشد در ارشد ۴ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه شوخی با ضرب المثلها ” بخش اول “ آشپز که دوتا شد، غذا یا شور میشود یا بینمک :آشپز که دوتا شد، حقوقاشو...
مصطفی ارشد در ارشد ۴ سال پیش - خواندن ۶ دقیقه زمستان آخر صداي قيژ قيژ تخت فنري، اذيتش ميكرد. اما به روي خودش نميآورد. بر روی...
مصطفی ارشد در ارشد ۴ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه تیام - " تیام، دخترم. رفتی ؟ "- " آره مامان شهلا. دارم کفشهام میپوشم، ال...
مصطفی ارشد در ارشد ۴ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه شهمراد شهمراد به انتظار نشسته بود، انتظار برای آبادانی و جان گرفتن زمینهای خ...
مصطفی ارشد در ارشد ۴ سال پیش - خواندن ۷ دقیقه شبگرد با کیف مشکیام که از شدت خستگی یک روز کاری، دیگر برایم سنگین شده بود و...
مصطفی ارشد در ارشد ۴ سال پیش - خواندن ۶ دقیقه معجزه حبیب از صبح زود که به اداره مالیات آمدم، کلافه و سرگردان از این اتاق به آن...
مصطفی ارشد در ارشد ۴ سال پیش - خواندن ۶ دقیقه زخم سوخته ظهر روز جمعه بود. در آن هوای خرماپزون آبادان، با سلمان و عماد رفتیم پا...
مصطفی ارشد در ارشد ۴ سال پیش - خواندن ۷ دقیقه ملاقات کوتاه داشتم از سر کار برمیگشتم که متوجه شدم مغازه کتابفروشی جدیدی، در محله...
مصطفی ارشد در ارشد ۴ سال پیش - خواندن ۷ دقیقه مسافر لندن پیچ رادیو را به هر سمتی میچرخاند تا که برنامه مورد علاقهاش را بشنود...
مصطفی ارشد در ارشد ۴ سال پیش - خواندن ۴ دقیقه لحظهی غیر منتظره - " آخه به توام میگن شوهر، خیر سرم گفتم شوهرم خیاطه، دیگه واسم پیراهن...