بیتا حسینی نژاد در عتیقه فروشی احساسات

۲ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه

برای مامانم... (تجربه ی اسکیزوفرنیِ من با خانواده؛ قسمت اول)

برای مادری که می گوید :« کاری ازم برنمیاد.» اما کوه ها را جا به جا می...

بیتا حسینی نژاد در عتیقه فروشی احساسات

۲ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه

گیاهانی که در ذهنم می رویند و در اتاقم لالایی می خوانند. (تجربه ی من از اسکیزوفرنی؛ قسمت هشتم.)

قسمت اول:گیاهانی از گوشه های خانه روییده اند و من تنها به آن ها فکر می...

بیتا حسینی نژاد در عتیقه فروشی احساسات

۲ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه

کیسه پر از جوراب داغان!!!

من به جوراب هایم خیانت نمی کنم!!! باور کن.

بیتا حسینی نژاد در عتیقه فروشی احساسات

۲ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه

جلسه با روان درمانگر.(تجربه ی من از اسکیزوفرنی، قسمت ششم)

توضیح خاصی نیست؛ جز اینکه کاغذ دیواری قهوه ای انتخای نکنید !!!

بیتا حسینی نژاد در عتیقه فروشی احساسات

۲ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه

سر بر یک موج گذاشت...

از خاطرات دریا فقط تکه ای موج برایش مانده و از آسمان مشتی ابر. خط افق...

بیتا حسینی نژاد در عتیقه فروشی احساسات

۳ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه

این یکی عنوان نداره!!!

لطفاً لامپ های سوخته رو سریع تر عوض کنید. کور شدیم!!!

بیتا حسینی نژاد در عتیقه فروشی احساسات

۳ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه

برای بار سوم...(تجربه ی من از اسکیزوفرنی،قسمت سوم)

خوبه که گاهی اوقات ما رو با دست نشون نمیدن...

بیتا حسینی نژاد در عتیقه فروشی احساسات

۳ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه

تجربه ی من از اسکیزوفرنی.

خلاصه ای از زندگی 6 ساله با اسکیزوفرنی در 4-5 پاراگراف