پستهای مرتبط با جنایی تعداد کل پستها: ۳۲ سایر پستها با این تگ در ویرگول ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۴ دقیقه روانکاو - پارت 18 عصای چوبی را از زیر تختم بیرون آوردم؛ یکی دیگر از وسایلی که مهشید خانم... ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۴ دقیقه روانکاو - پارت 17 روی آب شناور هستم. دست خنک و لطیف آب سطح پوست و گوشم را نوازش می کند.... ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۶ دقیقه روانکاو - پارت 16 دود فضای خانه را پر کرده است. نیلوفر دم در خانه ام ایستاده و متعجب به... ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه روانکاو - پارت 15 از اداره پست بیرون آمدم و نامه ای که برایم رسیده بود را در جیب پالتویم... ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه روانکاو - پارت 14 به ساعت نگاهی انداختم و با سرعت بیشتری به نوشتن ادامه دادم:خیلی برایم... ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه روانکاو - پارت 13 هوا خیلی سرد شده است. پالتوی ضخیمی پوشیده ام. با عجله به داخل ساختمان... ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۴ دقیقه روانکاو - پارت 12 پاشنه کفش هایم را با کمی احساس اضطراب به زمین کشیدم_صدای خش خش آن کمی... ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه روانکاو - پارت 11 دو روز از وقوع قتل گذشته است. هنوز هم اینجا حال و هوای قدیمیش را پیدا... ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۷ دقیقه روانکاو - پارت 9 چرا راه دور میروی؟! وقوع جنایت در همین نزدیکیست! ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۴ دقیقه روانکاو - پارت 8 احساس کوفتی و خستگی می کنم با این حال گرسنگی بیشتر به من فشار می آورد!... ‹ 1 2 3 4 ›
ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۴ دقیقه روانکاو - پارت 18 عصای چوبی را از زیر تختم بیرون آوردم؛ یکی دیگر از وسایلی که مهشید خانم...
ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۴ دقیقه روانکاو - پارت 17 روی آب شناور هستم. دست خنک و لطیف آب سطح پوست و گوشم را نوازش می کند....
ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۶ دقیقه روانکاو - پارت 16 دود فضای خانه را پر کرده است. نیلوفر دم در خانه ام ایستاده و متعجب به...
ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه روانکاو - پارت 15 از اداره پست بیرون آمدم و نامه ای که برایم رسیده بود را در جیب پالتویم...
ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه روانکاو - پارت 14 به ساعت نگاهی انداختم و با سرعت بیشتری به نوشتن ادامه دادم:خیلی برایم...
ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه روانکاو - پارت 13 هوا خیلی سرد شده است. پالتوی ضخیمی پوشیده ام. با عجله به داخل ساختمان...
ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۴ دقیقه روانکاو - پارت 12 پاشنه کفش هایم را با کمی احساس اضطراب به زمین کشیدم_صدای خش خش آن کمی...
ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه روانکاو - پارت 11 دو روز از وقوع قتل گذشته است. هنوز هم اینجا حال و هوای قدیمیش را پیدا...
ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۷ دقیقه روانکاو - پارت 9 چرا راه دور میروی؟! وقوع جنایت در همین نزدیکیست!
ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۴ دقیقه روانکاو - پارت 8 احساس کوفتی و خستگی می کنم با این حال گرسنگی بیشتر به من فشار می آورد!...