پستهای مرتبط با داستان تعداد کل پستها: ۱۱ سایر پستها با این تگ در ویرگول ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه روانکاو - پارت 11 دو روز از وقوع قتل گذشته است. هنوز هم اینجا حال و هوای قدیمیش را پیدا... ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۵ دقیقه روانکاو - پارت 2 آفتاب بی جانی نورش را از پنجره های کوچک بدون پرده ای به داخل سالن نسبت... ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۱۰ دقیقه ربان سیاه - 8 «کلاغ نیمه شب»Iصبح بود و دانه های برف بر شیشه پنجره کتابخانه مینشستند،... ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۶ دقیقه ربان سیاه - 7 «تحقیقات»I-خدای من مامان! خواهش میکنم بس کن!-نه امکان ندارد! اگر میخوا... ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۴ دقیقه ربان سیاه - 6 «قتل»Iمادر دست شیرین را گرفت و او را روی مبل نشاند؛ شیرین آهسته گفت: ا... ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۴ دقیقه ربان سیاه - 5 «پروانه»Iشیرین مجبور شد شکر زیادی در چایش حل کند و آن را به خورد پروان... ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۵ دقیقه ربان سیاه - 4 «گلدان»Iشیرین میتوانست با عمو و زن عمویش کنار بیاید اما حضور کاوه در آ... ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه ربان سیاه - 3 «زنی با پالتوی سیاه»همزمان با برف سبکی که نرم نرمک میبارید باد سرد زمس... ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۵ دقیقه ربان سیاه - 2 «روزنامه صبح»-ببخشید شیرین خانم.دختر جوان سرش را از روی کتابی که مطالع... ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۴ دقیقه ربان سیاه - 1 داستان جدیدم:) ‹ 1 2 ›
ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه روانکاو - پارت 11 دو روز از وقوع قتل گذشته است. هنوز هم اینجا حال و هوای قدیمیش را پیدا...
ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۵ دقیقه روانکاو - پارت 2 آفتاب بی جانی نورش را از پنجره های کوچک بدون پرده ای به داخل سالن نسبت...
ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۱۰ دقیقه ربان سیاه - 8 «کلاغ نیمه شب»Iصبح بود و دانه های برف بر شیشه پنجره کتابخانه مینشستند،...
ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۶ دقیقه ربان سیاه - 7 «تحقیقات»I-خدای من مامان! خواهش میکنم بس کن!-نه امکان ندارد! اگر میخوا...
ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۴ دقیقه ربان سیاه - 6 «قتل»Iمادر دست شیرین را گرفت و او را روی مبل نشاند؛ شیرین آهسته گفت: ا...
ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۴ دقیقه ربان سیاه - 5 «پروانه»Iشیرین مجبور شد شکر زیادی در چایش حل کند و آن را به خورد پروان...
ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۵ دقیقه ربان سیاه - 4 «گلدان»Iشیرین میتوانست با عمو و زن عمویش کنار بیاید اما حضور کاوه در آ...
ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه ربان سیاه - 3 «زنی با پالتوی سیاه»همزمان با برف سبکی که نرم نرمک میبارید باد سرد زمس...
ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜 در چرند و پرند ۱ سال پیش - خواندن ۵ دقیقه ربان سیاه - 2 «روزنامه صبح»-ببخشید شیرین خانم.دختر جوان سرش را از روی کتابی که مطالع...