Fatemah babaee | فاطمه بابایی در کتاب باز ۳ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه گذشت و می گذرد، ولی من همانم که بودم! روز ها، ماه ها و سال ها می آیند و میروند و ما هر روز پیر تر میشویم و ا...
vahid.ra در کتاب باز ۳ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه دفع حمله ی دُشمَنَک! از شدت خستگی تنِ خستمو روی تخت پرتاب کردمو و هنوز سرم به بالشت نرسیده...
MimJimSad در کتاب باز ۳ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه چرا ما می خوابیم؟! معرفی کتاب : چرا می خوابیم ، نوشته متیو واکر
mohi در کتاب باز ۳ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه نبض مرگ بیدار میشم، سرم انقدر سنگین هست که نتونم از بالشت بلندش کنم خیره میشم...
Saeedeh در کتاب باز ۳ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه داستان| کاش یه جایی بود... _مریمی میگم کاش یه جایی بود هر وقت دلمون پر بود خسته بودیم بال و پر بس...
°• یاسمین فتحی •° در کتاب باز ۳ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه قلبی که دیگر نزد... با قدم هایی سست وارد داروخانه شد! نمیدانم چقدر طول کشید تا به پیشخوان...
samin bashshash در کتاب باز ۳ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه فرمانده..! فرمانده تویی! گوشه ی چشم طُ سپاهت، من یک نفرم ارتش آماده ندارم...