محمدحسن.عبد·۱ ماه پیشآخوند ها محرماند.بعضی ها به شوخی میگویند که " آخوندها و پزشک ها محرم هستند" درحالیکه در واقع این یک شوخی جدیست. تا میبینند یک طلبهای از دور میآید یا شو…
سید خانومدرعقیق·۱ سال پیشروایت زن مسلمانخانهداری همیشه لذتبخش نیست. بعد از ازدواج اکثر ما خانمها دچار روزمرگی میشویم و این تکرار گاهی کلافه کننده میشود. با آمدن بچه کار ما…
سید خانوم·۲ سال پیشروایتهای طلبگی? اوایلی که سیدرضا با مخالفتهای شدید خانوادهاش ملبس شد. در مدارس ابتدایی اطراف حوزه و منزل تبلیغ میرفتیم.سیدرضا عاشق حرف زدن با بچهها…
سید خانوم·۲ سال پیشچرا طلبه باید خودش را روایت کند؟چرا طلبه باید خودش را روایت کند؟سال اول طلبگی همهچیز برایم جالب بود. بهخصوص جلسات فرهنگی روزهای دوشنبه که یکی از اساتید اخلاق برایمان سخ…
سید خانوم·۲ سال پیشمگه میتونی درس بخونی؟از خستگی وسط کتابها روی زمین خوابمبرده بود. امتحانات حوزه نزدیک است و من هنوز نصف بیشتری از کتاب را مطالعه نکردم اما از دیشب احساس میکن…
سید خانوم·۲ سال پیشمن خانم کاپوچینو هستمخاطرات تبلیغ2️⃣5️⃣ قسمت 25 #خاطرات_تبلیغ به روستا که رسیدیم همه جا غرق سکوت بود. وارد خانه شدیم و چراغ را روشن کردم. عادت داشتم همیشه سنجاق…
سید خانوم·۲ سال پیشقسمت ۲۲ خاطرات تبلیغ2️⃣2️⃣ قسمت ۲۲ خاطرات تبلیغتکیه دادم به پشتی و داشتم با گوشهی روسری خودم را باد میزدم که یکدفعه با صدای تقهی در مثل فنر از جا پریدم.…
سید خانوم·۲ سال پیشقسمت ۱۶ خاطرات تبلیغخاطرات تبلیغروز شانزدهم هستش که خاطراتم رو دارم مینویسم. نسب به ۱۰روز اول انرژیم کمتر شده و تمرکز کافی رو ندارم که بنویسم. دارما اما احساس…
سید خانوم·۲ سال پیشسید خانمسید خانم1️⃣1️⃣ قسمت 11 خاطرات تبلیغ واقعی خانهی حسنعمو تازه ساخت بود، اما برای اینکه بافت قدیمیاش را حفظ کرده باشد، هال و پذیرایی خانه…
سید خانوم·۲ سال پیشجواد تنهاستهمسر طلبه8️⃣ قسمت هشتم خاطرات تبلیغتا رسیدیم دم در خانه اقا مجتبی پسرانش از در بیرون آمدند و تا سید را با عبا و عمامه دیدند گفتند:《جواد خو…