Maryam_farokhi·۱ سال پیشگوشتی که کشک شد!بعضی از اتفاقات زندگی به خاطره تبديل ميشن و دقيقا "داستان" از همون جا شروع ميشه.
آنى كورْكى·۳ سال پیشسبز انگشتيانسبز انگشتي از داستان تيستوي سبز انگشتي پسري كه با انگشتاي جادوييش دست به هر چي ميزد گل و گياه ميشد گرفته شدهتا وقتي بچه بودم فكر ميكردم اين…
معصوم رضايي·۴ سال پیشبهارپرتو تندي از لابلاي كركره هاي چوبي آرام خود را به صورتش رساند ،چشمانش را به سرعت بست و به سمت ديگر تخت غلتيد ،پرتو آرامخود را روي تخت پهن ك…
مهدیج·۴ سال پیشجمعهمن به مفهوم زمان زیاد فکر کردم . هیچ وقت هم البته نفهمیدمش . هنوزم گاهی فکر میکنم بهش و هر بار بیشتر از قبل نمیفهممش . نه که فکر کنید حالا…
مهدیج·۴ سال پیشليبل پرينترچند سال پيش ليبل پرينتر انبار شركت خراب شد . انبار كجا بود ؟ احمد آباد مستوفي . كلي جنس هر روز ميومد تو انبار كه بايد رويهمشون ليبل باركد ك…
Zahra Salehi·۵ سال پیشدر اين دوره گراني آدم دوقلو باردار مي شود؟!ساعت حوالي 4 صبح است. با صداي فرياد كودكي از خواب مي پرم. صداي فريادي آشنا. صداي آن پسر زلزله همسايه كه مدتهاست امان مرا بريدهاست. اي واي…
Xero·۶ سال پیشجهان بي انسان(قسمت چهارم)به دنياي زندگي انسان و ماشين نزديك مي شويم اين داستان خالص و اقتباس نشده شايد برايتان فضاي ايراني و عاشقانه اي را روايت كند كه در نوع خود .…
Xero·۶ سال پیشجهان بي انسان ( قسمت دوم )سري داستان هاي كوتاه علمي تخيلي بر اساس اينده هوش مصنوعي- بخش ٢