کتایون آتاکیشیزاده | Katayoon Atakishizadehدرچالش هفته·۲ سال پیشغمت در نهان خانهی دل نشیند :)تقدیم به کسانی که افسردگی عزیزانشان را درک میکنند و با آن کنار میآیند.
کتایون آتاکیشیزاده | Katayoon Atakishizadeh·۲ سال پیشدو رد پای موازی، روی برف!و پس از مدتها، در اولین برف زمستان، اولین توصیف صحنه زمستانی را روی کاغذ آوردیم!
کتایون آتاکیشیزاده | Katayoon Atakishizadehدرایماض·۳ سال پیشبه شیرینی لبخند :).- بیدار شدی عشقِ من؟! با لبخندی که هرلحظه عمیق تر میشد به سمت تخت کوچکِ فریماه رفت.بالای نرده های محافظ تخت سفید رنگ دخترش ایستاد.دلش غنج…
کتایون آتاکیشیزاده | Katayoon Atakishizadeh·۳ سال پیشو ما بدست نیاورده از دست دادیم..متاسفم که این درد بزرگ قابل وصف کردن نیست
کتایون آتاکیشیزاده | Katayoon Atakishizadeh·۳ سال پیشساختن زندگی روی قلب شکسته دیگران...پس از یک ربع تاخیر صدایش داخل سرم پیچید :«صدای منو دارید؟!» سرم را از روی میز بلند کردم و به صفحه لب تاپ خیره شدموب کم را روشن کرده بود کت…
کتایون آتاکیشیزاده | Katayoon Atakishizadeh·۳ سال پیشاولین جمعه مان!آن روز جمعه ، ۸ ام شهریورماه سال ۱۳۹۸: از دیشب با او قرار هایمان را گذاشته بودیم قرار بود در جمعه های زندگیمان خبری از دلگرفتگی نباشد قرار…
کتایون آتاکیشیزاده | Katayoon Atakishizadeh·۳ سال پیشجان میدادم یک بار دیگر ببینمش!آستین های سوییشرت سورمه ای رنگم را تا نک انگشتانم کشیدم تا هنگام حلقه کردن دستم دور زنجیر تاب ، سرمای زمستان آزارم ندهد... همانطور که با جا…
کتایون آتاکیشیزاده | Katayoon Atakishizadeh·۳ سال پیشاتاق احیا!سوزن سرم را از دستش خارج کردم و با گفتن "میتونید بلند شید" از اتاق خارج شدم هوای گرم بیمارستان اضطراب و هیاهوی شدید و بی وقفه بخش اورژانس ب…
کتایون آتاکیشیزاده | Katayoon Atakishizadeh·۳ سال پیشساعت ۱۱:۳۰ •͡•توصیف صحنه ای از یک زندگی خیالی و عاشقانه (دلارام و متین)