مأوا مقدم·۱۷ روز پیشاین روزهااین روزها تمام من اشک استقرصهای اعصاب اعتصاب کردندبغضم حریفِ سرترالینهاشعرها از گلویم پایین رفتندشعرها در سینهام حبساندحبساند اگرگوش ب…
مائده جون·۷ ماه پیشمن منتقد نیستمامروز ساعت دو و خورده ای بود بود که بالاخره تصمیم گرفتم برم مست عشق رو ببینم پس بیلط رو رزرو کردم و رفتم به سمت چهارباغ .یکم زودتر راه افتا…
مِهدیدرسَکّو!·۹ ماه پیشجرقه فندککلی فکر کردم تا تصمیم بگیرم که بنویسم.و در آخر کلی کلنجار رفتم تا بفهمم که چی بنویسم.راستش از زمانی که با ویرگول آشنا شده بودم می خواستم که…
فاطمه عزیزخانی·۱ سال پیشمجنونذهنش آنقدر مشوش شد که سیاهی و سپیدی را تمییز نمی داد. افکار پراکنده، غم های قدیمی، حسرت های کهنه ، با چاشنی اضطراب ، آش مسمومی شده بود که ذ…
ABOLFAZL·۱ سال پیشکربلایاعبدالله دلم گرفته خیلی دوست دارم بیام کربلا ولی قسمتم نمی شه یاعبدالله می خوام وقتی که می خوام جون بدم شما بالای سرم باشی که راحت جون بدم
امیرعباس دهقان·۱ سال پیشمتن های ناب? |استوری خاص محرم◾️||بدون فیلتر ?جمله های زیبا برای استوری هزینه یک لبخند خیلی کمتر از هزینه برق است اما خیلی بیشتر از آن روشنایی میبخشدمعنی “با تو بودن”برا…
آذرآبادگان·۲ سال پیشجانکَندنِ واژهها_مقالهای روایی در بابِ اعتلاءبخشیِ بیماری"نه ویرایشی، نه پیرایشی، و نه آرایشی. اینْ همین است که هست، همین است که خواهد بود؛ بی که بازْ نوشته شود و بازْ خوانده شود. "این اولین جملهٔ…
نامه های علی و زری·۲ سال پیشنامه نود ( چایم را با عطرت هم بزن )علی مهربونم سلام سال نود و پنج یعنی تقریبا ۶ سال پیش، گروه دال ، که تمیدونم الان اصلا هست یا نه ، یه آلبوم داد بیرون. اسمش بود گذر اردیبهشت…