پستهای مرتبط با داستان کوتاه تعداد کل پستها: ۱۱۵ سایر پستها با این تگ در ویرگول فرامرز انتظاری در معلم روستا ۳ ماه پیش - خواندن ۸ دقیقه 79. چراغ راهنما وقتی باران شروع شد، از پنجره کلاس با تردید بیرون را نگاه می کردم. پیاد... فرامرز انتظاری در معلم روستا ۳ ماه پیش - خواندن ۶ دقیقه 78. زیر باران باید رفت صبح وقتی بیدار شدم و از پنجره اتاق هوای بیرون را بررسی کردم خبری از اب... فرامرز انتظاری در معلم روستا ۳ ماه پیش - خواندن ۱۰ دقیقه 77. عقل برف دیشب چنان سنگین بود که حدود بیست یا سی سانتی متر نشسته بود. ولی ام... فرامرز انتظاری در معلم روستا ۳ ماه پیش - خواندن ۷ دقیقه 76. چهل تا گرگ لباسش که مانند پوستین بود زیر برف کاملاً سفید شده بود. صورتش از سرما ک... فرامرز انتظاری در معلم روستا ۳ ماه پیش - خواندن ۸ دقیقه 75. شیر شب خواب بدی دیده بودم و اصلاً حالم خوب نبود، نگران بودم و دلشوره عجیبی... فرامرز انتظاری در معلم روستا ۳ ماه پیش - خواندن ۹ دقیقه 74. داماد حدود دو ساعتی بود که از پشت وانت حاج مصطفی پیاده شده بودم و در کنار پا... فرامرز انتظاری در معلم روستا ۳ ماه پیش - خواندن ۶ دقیقه 73. شهردار حسین اعصابش کاملاً به هم ریخته بود ، می گفتم این وضع خانه و اتاق نمی ش... فرامرز انتظاری در معلم روستا ۳ ماه پیش - خواندن ۸ دقیقه 72. رودخانه هوا سرد ولی کاملاً صاف بود،هیچ ابری حتی در دوردست ها هم مشاهده نمی شد.... فرامرز انتظاری در معلم روستا ۳ ماه پیش - خواندن ۵ دقیقه 71. جعفر جعفر امتحانات نوبت اول تازه تمام شده بود.برای شروع کلاس ها در هوایی سرد و ب... فرامرز انتظاری در معلم روستا ۳ ماه پیش - خواندن ۸ دقیقه 70. تلویزیون حمید ماشین پدرش را آورد و چنان با شور و شوق تلویزیون بیست و شش اینچ پا... ‹ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 ›
فرامرز انتظاری در معلم روستا ۳ ماه پیش - خواندن ۸ دقیقه 79. چراغ راهنما وقتی باران شروع شد، از پنجره کلاس با تردید بیرون را نگاه می کردم. پیاد...
فرامرز انتظاری در معلم روستا ۳ ماه پیش - خواندن ۶ دقیقه 78. زیر باران باید رفت صبح وقتی بیدار شدم و از پنجره اتاق هوای بیرون را بررسی کردم خبری از اب...
فرامرز انتظاری در معلم روستا ۳ ماه پیش - خواندن ۱۰ دقیقه 77. عقل برف دیشب چنان سنگین بود که حدود بیست یا سی سانتی متر نشسته بود. ولی ام...
فرامرز انتظاری در معلم روستا ۳ ماه پیش - خواندن ۷ دقیقه 76. چهل تا گرگ لباسش که مانند پوستین بود زیر برف کاملاً سفید شده بود. صورتش از سرما ک...
فرامرز انتظاری در معلم روستا ۳ ماه پیش - خواندن ۸ دقیقه 75. شیر شب خواب بدی دیده بودم و اصلاً حالم خوب نبود، نگران بودم و دلشوره عجیبی...
فرامرز انتظاری در معلم روستا ۳ ماه پیش - خواندن ۹ دقیقه 74. داماد حدود دو ساعتی بود که از پشت وانت حاج مصطفی پیاده شده بودم و در کنار پا...
فرامرز انتظاری در معلم روستا ۳ ماه پیش - خواندن ۶ دقیقه 73. شهردار حسین اعصابش کاملاً به هم ریخته بود ، می گفتم این وضع خانه و اتاق نمی ش...
فرامرز انتظاری در معلم روستا ۳ ماه پیش - خواندن ۸ دقیقه 72. رودخانه هوا سرد ولی کاملاً صاف بود،هیچ ابری حتی در دوردست ها هم مشاهده نمی شد....
فرامرز انتظاری در معلم روستا ۳ ماه پیش - خواندن ۵ دقیقه 71. جعفر جعفر امتحانات نوبت اول تازه تمام شده بود.برای شروع کلاس ها در هوایی سرد و ب...
فرامرز انتظاری در معلم روستا ۳ ماه پیش - خواندن ۸ دقیقه 70. تلویزیون حمید ماشین پدرش را آورد و چنان با شور و شوق تلویزیون بیست و شش اینچ پا...