دختر مهتاب·۱۱ دقیقه پیشاین آغاز پایان ندارد ....شهریورماه 1403 / سومین سفر پیاده روی اربعیندر راه بازگشت از کربلا به سمت مرز مهران ، دست سرنوشت ما را به حله برد .....حله : به معنی منزل گا…
as _·۲۴ دقیقه پیشپشت سیاهی های دنیامان سیاهی بودلیوان بعدی قرص های حل شده در سمباور کن از هیچ دیگر نمی ترسم+ بیداری؟(۲۸ شهریور- ۵ صبح)توی خونه دارم راه میرم، چراغ ها روشنن. تقریبا یک متر…
Maryam·۴۲ دقیقه پیشپریشانیگمش کرده بودم.....مدتهاست که گمش کرده بودم.....اون وجه تلاشگر از خودم رو که پناهگاه امنم بود......همون بخشی از وجودم که وقتی افکار کنفی سمت…
هُما پارسافر·۱ ساعت پیشمعنی کور شدن را گره ها می فهمند!دوستم پیامکی با چاشنی طنز برایم فرستاده که : « الهی پیجرت نترکه ننه، صلوات بفرست!» برایش نوشتم حوصله خنده و شوخی ندارم ننه، اما برات دعا ک…
جلیل آهنگرنژاد·۲ ساعت پیشادبیات کوردی شاعر و نویسنده بی ادعا می خواهد / جلیل آهنگرنژادبه بهانه چاپ ویژنامه احسان نجفی در هفته نامه صدای آزادی آنهایی که با ادبیات امریکای لاتین و بویژه ادبیات داستانی آن سرزمین دمسازند، با تم…
جلیل آهنگرنژاد·۲ ساعت پیشچرا در فضای مجازی کوردی نمینویسیم؟ / جلیل آهنگرنژادسرمقاله صدای آزادیاین طنز تلخ را بخوانیم: امروزه کم نیستند افرادی که در طول عمرشان، حتی جملهای با اقوام و نزدیکانشان به زبان فارسی تکلم نک…
EllA·۲ ساعت پیشمعشوقچشمم رو باز کردم ، دریایی روبرویم بود دریایی پر از مهربانی چشمانم بزرگ تر شد جوری که فهمیدم دریا اینطور نیست اقیانوسی بی همتاست چششم دوباره…
فاطمه زهرا جوکار·۲ ساعت پیشصندلی ای که دسته هایش قهوه ای بود (فصل سوم پیداکردن دختری دیگر )دخترکی که داستانش به سه فصل تابه حال تقسیم شده است وباید سیع کند دوستش را با اساره یه درختی خوب کند و به سوال هایی که درذهن خود دارد جواب ب…