سهیلا رجایی
سهیلا رجایی
خواندن ۵ دقیقه·۵ سال پیش

اثراتِ داغانِ قرنطینه دو! پُست تکانی!!

بهترینایی که خوندم :))
بهترینایی که خوندم :))

نویسنده: سهیلابانو!


راس ساعت ۱۰ بود که آژیرِ آتش نشانی ساختمان به صدا درآمد، ساکنین طبقات به محض شنیدن صدای آژیر با سرعت خود را به لابی ساختمان رساندند، همه به جز آقای بی انگیزه! آقای بی انگیزه هم تنبل است و هم بی حوصله! دوستانش بارها به او گفته اند: شما نه تنبل اید، نه بی حوصله و نه بی انگیزه! اما به خرجش نرفته است! روی کاناپه سبزرنگ مایل به نارنجی اش لم میدهد و به این فکر میکند که چگونه برنامه ریزی سال جدیدش را حرفه ای آغاز نماید؟ اما از آنجایی که برنامه ریزی حرفه ای در راهرو انجام می شود، تردید و دو دلی به سراغش می آید، تصمیم میگیرد به سراغ بقیه پست های انتخابی برود، که پست سرجای خودت، جایی که مهم باشی! را میخواند و کاملا اطمینان حاصل میکند که همان کاناپه بهترین جای دنیاست نه داخل راهرو! پس بیخیال برنامه ریزی حرفه ای می شود اصلا به نظرش برنامه ریزی در راهرو برنامه خوبی از آب درنخواهد آمد!!!

به دیوار روبرویش خیره می شود، چطور می شود کسب درآمد اینترنتی از دیوار داشت، آن هم روزانه ۵۰ هزار تومان! به این فکر می کرد که چه سالهایی را میتوانسته است از این دیوار پول دربیاورد ولی ازکف داده است!!

در همین حین،گفتگوهای پراکنده ای در لابی آغاز شده است، همگی دائما میگفتند: چه کسی مقصر است؟ انسان فقیر یا جامعه؟ و اصلا آینده چه می شود و چه باید کرد؟

رییسِ ساختمان که همیشه اصرار دارد تا به اهالی بفهماند تفاوت رییس و رهبر چیه؟، با صدای بلند فریاد میزند: آروم باشین، همه چی آرومه...!، بیایید همین یک روز رو دست در دست باشیم!

آقای معترض فریاد میزند: آرام باشیم؟!!! اگر عصبی نمی شوی، پس بی خاصیتی! شک نکنید طبق معمول همیشه این دردسرها از طبقه پنجم نشات میگیرد همه چیز زیر سر آقای بی انگیزه است!

خانم منصف میگوید: به آنچه می بینیم اطمینانی نیست، به آنچه میشنویم، چه عرض کنم! سپس رویش را از جمع برمی گرداند!

آقای توجیه با همان ظاهر همیشه مرتبش میگوید: شاید آقای بی انگیزه اسیرِ دام اعتیاد شده است و چنددقیقه ای را در مضرات دخانیات سخنرانی می کند!

ناگهان آقای بی انگیزه یادش میفتد که زباله ها را فراموش کرده است، آرام آرام به سمت پایین حرکت میکند!

سروصدایی را از لابی میشنود اما طبق معمول انگیزه ای برای کنجکاوی در خود احساس نمیکند!!

همسایه ها به محض رویت آقای بی انگیزه که حالا متهم به استفاده از دخانیات شده است، ابروها را برچیده و کلاشینکف های خود را آماده می کنند!!

آقای بی انگیزه حالا به دلیل مسئولیت اجتماعی اش لحظه ای انگیزه گرفته و میگوید:

چه اتفاقی افتاده است؟ مگر نمیدانید که کرونا آمده است، چرا تجمع کرده و قانون فاصله گذاری اجتماعی را رعایت نمیکنید؟!!

آقای بانمک گفت: ما برای موز خوردن آمده ایم؟!! و بعد رویش را برگرداند تا بیش از این نگاهِ حق به جانبِ آقای بی انگیزه را تحمل نکند!

آقای معترض گفت: کار ما به جایی رسیده است که یک فرد معتاد نصیحت مان می کند!!

رییس ساختمان گفت: آقایون آقایون! هیچ وقت قیمه هارو توی ماستا نریزید! آقای بی انگیزه این مورد را صحیح فرمودند، لطفا فاصله گذاری اجتماعی را رعایت فرمایید!!

آقای معترض گفت: کاش ما هم اینقدر بُرِش داشتیم!

آقای فهیم گفت: در هر حال همه ما مجرمیم و در اعتیادِ آقای بی انگیزه مقصر!

آقای بی انگیزه با شنیدن اعتیاد، برق از کله اش پریده و رو به آقای فهیم گفت: من اعتیاد دارم؟ راجع به من چی میدونی؟؟ من هیچ گاه اعتیاد نداشتم و تمام عمرم را صرف کتابخوانی کردم به گونه ای که گفته ام: روی قبرم بنویسید انقدر کتاب خرید که از گرسنگی مرد!

خانم منصف گفت: پس چرا آژیر به صدا درآمد آقای بی انگیزه؟!!

آقای بی انگیزه پاسخ داد: داشتم از درمانِ خانگی کرونا استفاده میکردم، صد گرم عنبرنسارا را دود کردم تا خودم را در مقابل کرونا حفظ کنم!!

همگی با هم گفتند: الان اینی که گفتی اسمش بود؟!!!!

آقای بی انگیزه، بی آنکه پاسخ دهد به سمت کوچه حرکت کرد، با دیدن زباله هایی که توسط همسایگان کنار سطل زباله انداخته شده بود زیرلب گفت: لعنت بر پدر و مادر محیط زیستی که خود به خود نابود می شود!

همسایه ها همچنان دور هم جمع بودند و به هم میگفتند: اِی آقاااا، کرونارو کی داده، کی گرفته!!!


پانویس:ممنونم از تمامی دوستان با جنبه که گذاشتند با اسم نوشته هایشان ایام قرنطینه خویش را سپری نماییم :)) خلاصه ای از بهترین پست هایی بود که در سال 98 مطالعه کردم که تحت عنوان یک داستان کوتاه منتشر گردید :)) ممنونم از علی خالقی، احمد سبحانی، سهیل مرادی، علی دادخواه، علی معلمی، شیما صداقت، محمد سفیدیان، متین فقهی، مرتضی یوسفی مقدم، علیرضا طهرانی و در نهایت دو بزرگوار عزیز یعنی جناب عزیزی و جناب محسنی بابت سواستفاده از نام پست ها :))))
لطفا در انتخابِ اسم برای نوشته هایتان دقت نمایید، نامبرده برای یافتنِ بهترین ها، به شش روش سامورایی بیچاره شد :))) اما چالش جالبیست فرصت شد امتحان نمایید :)) نام نیکو نهادن بر پست، از اوجب واجبات است!
لینک پست های دوستان، تزیینی نیستند پس حتما مطالعه کنید چون دستچین شده و بسیار آبدار و مجلسی می باشند :)) از بقیه دوستان که پست ارزشمندشان اینجا نام برده نشد پوزش میطلبم :))


طنزحال خوبتو با من تقسیم کن
فاقدِ هرگونه ارزشِ افزوده!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید