sun chan·۳ سال پیشخاطرات آینده (پارت بیستم: ساده لوح)-«آلن! تو را جان مادرت انقدر اذیت نکن! یه سوار کابین شدنه دیگه!»در حالی که داشتم یونیفرمم رو درست میکردم داد زدم:« باشه فرمانده! الان میام!…
sun chan·۳ سال پیشخاطرات آینده (پارت نوزدهم: رول پلی¹)یک عدد گشاد که پس از هزاران سال پارت داده هستم..
sun chan·۳ سال پیشخاطرات آینده (پارت هجدهم: عملیات غیرممکن)------------از زبون شما----------داد زدم:« من تمام مدت اینجا بودم!»-« ها؟! چرا دروغ میگی؟»-« دلیلی ندارم که دروغ بگم!»-« آره جون خودت!»روم…
sun chan·۳ سال پیشخاطرات آینده (پارت هفدهم: سطح زمین)همون رمان "زندگی کن!" هست فقط اسمش رو تغییر دادم
sun chan·۳ سال پیشخاطرات آینده (پارت شانزدهم: برد و باخت)------------از زبون شما----------چشمم رو چرخوندم و متوجه یه چیز ترسناک (احتمالا ترسناک ترین چیزی که میتونستم ببینم) شدم.کل دادگاه زل زده بو…
sun chan·۳ سال پیشخاطرات آینده (پارت سیزدهم: خدا روم کراشه!)------------از زبون آنیل----------از بین جمعیتی که حتی یه ذره هم تغییر نکرده بودن رد شدم و به خونه مجرمایی که مجرم نبودن رسیدم. در رو باز…
sun chan·۳ سال پیشخاطرات آینده (پارت دوازدهم: ترول)------------از زبون آنیل----------یه سقوط آزاد کامل و بی نظیر... چی از این بهتر؟ دو متر با زمین فاصله داشتم، یادم اومد یه جفت بال دارم، بال…