حمیدرضا خالقی·۲ سال پیشفرعی اول از اصلی دوم ۵فرعی اول از اصلی دوم ۵ـ خوب. خانم جان. حاضری....بریم؟؟ـ ببین. من تصمیم خودم رو گرفتم. دیگه نه امروز و نه هیچ وقت دیگه با اون لگن که تو بهش…
حمیدرضا خالقی·۳ سال پیشیا هو ۴یا هو1-امروز ساعت 8 صبح و در حالیکه در کانالهای شبکه مجازی در حال اتلاف عمر عزیز بودم به یک مطلب جالب برخورد کردم که نوشته بود:شخصیت و منش…
حمیدرضا خالقی·۳ سال پیشفرعی اول از اصلی دوم ۴فرعی اول از اصلی دوم ۴خوب. به سلامتی و خیر و خوشی و میمنت؛ بعد از سی سال کار شرافتمندانه به درجه رفیع بازنشستگی نایل آمدم. برای همین تصمیم…
حمیدرضا خالقی·۳ سال پیشیا هو ۳یا هواقا جان من اعتراض دارم.خیلی هم اعتراض دارم.به چی؟خوب معلومه.به کل نظام اموزش و پر وررش این مملکت اعتراض دارم.من یکی اگر یک روزی وکیلی…
حمیدرضا خالقی·۳ سال پیشفرعی اول از اصلی دوم ۳فرعی اول از اصلی دوم ۳سال ۱۳۵۰من: بابا...بابام: جانم پسرممن: بابا. دزدی یعنی چی؟بابام: بابا جان. این کلمه رو کی بهت یاد داده؟! از کجا شنیدی…
حمیدرضا خالقی·۳ سال پیشیا هو ۲یا هو اقا دلم برات بگه ،پس از نود و چند سال سن ،تازه ذوق نویسندگیمان گل کرده و دست به قلم شدیم و دلخوش از اینکه بالاخره ما هم سرس توی سرها…
حمیدرضا خالقی·۳ سال پیشفرعی اول از اصلی دوم ۲فرعی اول از اصلی دوم ۲آقا اصلا من عوضی...من بد... من خسیس...من بد اخلاق و مال دوست.من دلم نمیخواد کسی به اموالم دست بزنه و فضولی کنه. اصلا…
حمیدرضا خالقی·۳ سال پیشیا هو ۱یا هو نقل است که ملا نصرالدین یک روز تصمیم گرفت گاو خودش را به بازار ببرد و بفروشد.در بازار هر کس که به ملا می رسید و از مقدار شیرتولیدی گ…