سید مهدار بنی هاشمی
سید مهدار بنی هاشمی
خواندن ۳ دقیقه·۳ ماه پیش

امان از دیدن ... (در باب سریال دیدن (see) )

خب سلام. چی بگم ازین سریال؟ داستان با این مقدمه شروع میشه که مدت هاست کوری توی جهان حاکم شده و معدود کسایی هستن که بینا هستند و به عنوان ساحر شناخته میشوند. بعد یک گروه نظامی به نام ساحر یاب دنبالشان میکنند و اگر پیدایشان کنند. آتششان میزنند.

سریال عجیب خوش ساخت است. پر از استعاره است و دیالوگ های جالب. کورها مدام از بینایی می نالند و می گویند عامل بدبختی ما بینایی و بینا ها بودند. نسل های قدیم ما. آن ها که مدام دنبال جنگ و ساختن بمب و این ها بودند. داستان از به دنیا آوردن دو فرزند بینا توسط زنی شروع میشود. زنی که به پیش بابا واس(که من تا وسط سریال فکر میکردم اسمش بابا باس است) پناه آورده و ساحریاب ها دنبالشان هستند. این بچه ها از مردی سیاه پوست به نام جرلا مارل هستند که هر جا میرود بذری از خودش میکارد دهن سرویس و میگذارد میرود. البته هی هم آدرس میدهد و نشانه میگذارد تا بچه ها که بزرگ شدند به پیش پدر بروند.

ملکه ی  رذل و بدجنس مورد نظر
ملکه ی رذل و بدجنس مورد نظر


داستان خیلی جالب پیش میرود. ملکه ای رذل و بدجنسی هم به نام سیبل وجود دارد که همین آقای جرلا مارل را که بینا بوده میخواسته و ایشان بهش خیانت میکند. برای همین هم دنبال جرلا مارل است که پدرش را دربیاورد و هم به دنبال هر بینایی است که تیر تو پرشان کند. خلاصه این خانوم ملکه خیلی رذل تشریف دارن. و خلاصه نبردی بین ایشان هست و آن خانوم که مادر آن دو بچه ی بیناست و بابا واس و البته حکومت دیگری که آنها هم کورند و جنگجو. خلاصه کور تو کوریه. سریال خیلی خوبی بود و نمیدانم چرا تا بحال ندیده بودمش. اکشنش خوب بود. داستانش خوب بود. ساختش خوب بود. بازی هایش هم حرف نداشت. دیگر چه می خواهید؟

من از آن تحلیل های حرفه ای که خانوم مرضیه و بقیه ارائه میدهند بلد نیستم. کم ما و کَرَم شما. چون حس کردم شاید بعضی کِرم بخوانند مجبور شدم اِعراب بگذارم. دنیای داستان دنیای جالبی ست. بعضی میگفتند شباهت به فیلم کوری دارد. کوری را دانلود کرده ام که ببینم. ولی خب بی شباهت شاید نباشد. البته در زمینه کوری شخصیت ها شاید.

پی نوشت 1: از جالبی های سریال این حجم استفاده از شخصیت های سیاه پوست بود برای شخصیت های اصلی داستان.

پی نوشت 2: قرار گذاشته بودم که پستم تا 20 تا لایک نگرفته پست بعدی را نگذارم که چالش اسم و رسم پیش آمد و زدم زیر قولم و جان دادم تا لایک بیستم را گرفت پست پیرمرد قرمز پوشم.

پی نوشت 3: تو ویرگول یه خبراییه! داره مویرگی یک چالشایی برگزار میشه و ملت برای احیای رونق ویرگول تلاش میکنن. آفرین.

پی نوشت 4: برای اونی که فقط پی نوشت هام رو میخونه. مخلصم ... خوبی؟

پی نوشت 5: انقدر موضوع برای نوشتن دارم ولی خب حق پست ادا نمیشه اگر بخوام هر روز پست بزارم. لوس میشه. میگنم زیاد نباش که زیادی میشی .. اینم حرفیه

پی نوشت 6: هر روز با خودم بارها این جمله رو تکرار میکنم : من از هیچکس توقعی ندارم

پی نوشت 7: سریال بعدی که میخوام شروع کنم. سریال صد هستش.

پی نوشت 8: سریال رو دوبله از فیلیمو گرفتم. ولی خب تو فیلمای جدید آمریکایی هر وقت دو تا دختر با هم رفیقن. دو تا پسر با هم رفیقن. بو داره ...

از پست های قبلیم اگر دوست داشتید بخونید(خیلی متنوع گذاشتم که هر کدوم رو دوست داشتید بخونید) :

یک روز برفی ..

پیرمرد پیراهن قرمز پوش بی جنبه

چالش هفته-اندر کرامات سید مهدار ویرگول نژاد اسنپ دوست اصل

جانی .. (داستان کوتاه)

راننده خانوم بسیار پر انرژی _ (اسنپ نوشت)

راننده تایبادی .. (اسنپ نوشت)

داستان جالب زندگی راننده اسنپ تهرانی(کلید اسرار-قسمت اول)

زن قمی-اسنپ نوشت (کلید اسرار-قسمت دوم)

پیشگویی پیامبر(ص) برای شرایط امروز

کلاس شائولین استاد دایی-1403(تصویری)

ریش قرمز

لیلای بی شرف و برادران بی عرضه اش، سینمای ایران گامی به سوی نابودی خانواده، شهسوار+چند اسنپ نوشت


سریالسینمای ایرانسریال دیدنمعرفی سریالمعرفی سریال خوب
نویسنده ی رمانهای یک عاشقانه سریع و آتشین و پدر عشق بسوزد - شاعر مجموعه: قشنگترین منحنی سرخ دنیا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید