درباره Ērānšahr، خوانش ها و یاداشت هایی از یک ایران دوستِ دانش آموخته نرم افزار و نه یک ایران شناس یا باستان شناس یا زبان شناس ... امید است به یاری یزدان درست و سودمند باشد.
واژه های چرخیدن، گردونه، ارابه، راه، ارتشتار، چرخ و ماشین
گردونه ابزاری است که می گردد و می چرخد و از کُنِش (فعل) گردیدن برآمده است. در زبان پهلوی، واژه گردیدن، وَرتیتَن (vartītan) و واژه گردونه به گونه وَرتین یا وَرتِن (vartēn) گفته می شود. در نَسْک یادگاران زریران که کهن ترین سوگنامه ایرانی است، آمده است که:
پیلوان پَد پیل رَوِند اود سِتوربانان بر سِتور رَوِند اود وَرتین دار پَد وَرتین رَوِند
در زبان اوستایی واژه وَش (vaš) به چم چرخ است. در زبان های آریایی، ش به رت دگرگون می شود، همچون گذاشت و گذارد. از این رو وَش اوستایی به وَرت پهلوی و از آن وَرتین و از روی این، گردون یا گردونه امروزی ساخته شده است.
در زبان پهلوی واژه های وَشْتَن (vaštan) و وَرتیدَن (vartītan) به چم چرخیدن است. واژه گشتن امروزی از وَشتَن پهلوی باشد (؟) و می بینید که در همین وَشتَن پهلوی، واژه اوستایی وَش است. همچنین واژه گَردیدن امروزی در زبان پهلوی (gartītan) بوده است.
در زبان پهلوی تَنْ پسوند گون (صفت) ساز است که امروزه به دَنْ دگرگون شده است. وَش+تَنْ به چم چرخیدن است.
گَردونه در ایران باستان ارابه ای سبک بوده با دو چرخ و تندرو و کاربردهای جنگاورانه و همتازی (مسابقه ای) داشته است.
واژه ارابه در زبان عربی واژه عربة یا عرابه است و در ترکیه آن را آرابا می گویند.
در زبان های باستانی همچون اوستایی و پارسی باستان، واکه (حرف) ث امروزی بوده است. در زبان پارسیگ این واکه نیست و امروزه تنها در اندک واژه هایی همانند کیومرث مانده است و ما س و ث را به یک گونه می خوانیم. در آوا نویسی زبان های باستانی، θ به واکه ث و s به س اشاره دارد.
واکه (حرف) ث خواندن آن همانند th انگلیسی است که زبان میان دندان های بالایی و پایینی می نشیند.
در زبان اوستایی واژه رَثَیَه (raθaya و بخوانید رَ ثَ یَ) به چم راه امروزی است. در زبان پهلوی واژه راس (rās) و همچنین واژه راه (rāh) به چم راه امروزین هستند.
در زبان اوستایی واژه رَثَ (raθa) به چم گردونه است بنابراین واژه raθa (راه) جایی است که raθaya (گردونه) از آن می گذرد.
رَثَ (راه) جای گذشتن رَثَیَه (گردونه) است زیرا اسبان و چارپایان نیازی به راه ندارند و از هر جایی می توانند بگذرند.
واشَ (vāš) یا واخش (vāxš) واژه های دیگر برای گردونه در اوستایی هستند که این واژه هم در زبان پارسی میانه به صورت وَرتی-یون (vartiyun) درآمده که ریشه خود واژه گردونه می باشد.
اَرتِشتار دومین رَسته (طبقه) ایران باستان بوده است.
واژه اَرتِشتار در زبان اوستایی به گونه رَثَ اِشْتَر یا رَثَشْتَر (raθaēštar) یا رَثَ اِشْتا یا رَثَشْتا (raθaēštā) است. به هر روی raθaēštar یا raθaēštā، هر دو از واژه raθa (همان گردونه) و ēštā به چم ایستادن، ساخته شده اند، که روی هم به چم ایستاده بر گردونه هستند.
در زبان اوستایی واژه اِشتا یا شْتا (ēštā) و در زبان پهلوی واژه اِستاتَن (ēstātan) به چم ایستادن امروزی هستند.
بنابراین واژه های raθaēštar یا raθaēštā در اوستایی و واژه وَرتَن-دار یا وَرتین-دار (vartēn-dār) در پهلوی به چم ایستنده بر گردونه و گردونه ران هستند.
در زبان اوستایی واژه چَر* (čar) یا چار (čār) به چم رفتن و گذشتن است. از واژه چَر واژه چَرخ بر می آید. در زبان پهلوی واژه چَخْرْ (čaxr) همانی است که امروزه چرخ می گوییم.
آوای دیگر چَر (čar)، کَر (car) است که در فارسی امروزی به گَر دگرگون شده و در واژه هایی مانند گرد، گردونه، گاری، گردش و گردیدن هست.
واژه های Cart و Chariot انگلیسی به چم ارابه از همین واژه کَر با ریشه اوستایی گرفته شده اند.
بسیار آشکار است که واژه Car انگلیسی نیز ریشه در زبان اوستایی دارد. همانگونه که گفتیم کَر آوای دیگری از چَر به چم رفتن و گذشتن است.
در زبان پهلوی واژه کارتاک یا کارتاگ (kārdāk) به چم مسافر امروزی است. آیا مسافر و مسافرت رفتن، جر رفتن و آمدن و گذشتن است.
همچنین واژه کَر در دیگر زبان ها مانند karrer آلمانی و karra و karro در آلمانی کهن، در carrus زبان لاتینی و واژه چار در واژه های la charette و la charrue فرانسوی هست.
این نوشته برگرفته از:
نَسْک حقوق ایران در جهان باستان - فریدون جنیدی
نسک داستان ایران - دفتر نخست، از آغاز تا خاموشی دماوند - فریدون جنیدی
* نسک فرهنگ واژگان اوستا - احسان بهرامی و فریدون جنیدی
ارتشتار - ویکی پدیا فارسی که خود از دانشنامه ایرانیکا گرفته شده است.
وَشتَن - واژه نامه آپادیس
مطلبی دیگر از این انتشارات
مازگِه پُرزَلا، اِسپی مَزگَت، دِزگامَزگَت و واژه Mosque
مطلبی دیگر از این انتشارات
روز و نام شیراز و زاد روز استاد بنان
مطلبی دیگر از این انتشارات
دبیره های ایرانی - هام دبیره - بخش هفتم