مغروقدریه دفترچه برا دل نوشته هام...·۴ ماه پیشچشمان غزالهدر راهروی منتهی به چشمان غزالهات به خاک نشستهام، و تویی را می نگرم که غزال وار از دام مبهوت عشقم میگریزی.…
یادداشتهاییکدیوانهدرداستانطوری!·۶ ماه پیشآخرین روزی که رفتم مدرسه + خاطراتبه پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقیست=)
Mirandaدرداستانطوری!·۷ ماه پیشهاگوارتز:شروعی تازههشدار: این یک داستان نصفهنیمه است که ممکن است با خواندن آن وقتتان تلف شود. در صورت مشغول بودن، این پست گزینهی خوبی نیست.