مغروقدریه دفترچه برا دل نوشته هام...·۱ سال پیشچشمان غزالهدر راهروی منتهی به چشمان غزالهات به خاک نشستهام، و تویی را می نگرم که غزال وار از دام مبهوت عشقم میگریزی.…
Mirandaدرداستانطوری!·۲ سال پیشهاگوارتز:شروعی تازههشدار: این یک داستان نصفهنیمه است که ممکن است با خواندن آن وقتتان تلف شود. در صورت مشغول بودن، این پست گزینهی خوبی نیست.
Mirandaدرداستانطوری!·۲ سال پیشطلوع، شاید آغازطلوع همیشه یادآور تکرار غریبانهایست که مرا اسیر خود کرده.