نشریۀ دانشجویی «دردانشکده»·۴ ساعت پیشفرسنگها دورترتقویمها گفتند | روز جهانی مهاجران | سپهر جوانمجردامروز که در حال چینش این کلمات در کنار هم هستم، حس غریبی وجودم را فرا گرفته بود. از آن…
شاهرخ خیرخواهدر،نویسنده رمان مقاله ،وآرایه های ادبی·۲ روز پیشدلتنگی#دلتنگیگفتم که دلتنگم ،پاییز است ؛اما بهانه بود.دلتنگیاز شقایق های وحشی دشت ناگزیر فُزون آید ،از آفتاب ستمگر فروردین
گیسو فَریزَنی·۶ روز پیشقابِ دلتنگیبارانِ پاییزی تازه بند آمده بود و از پنجره هنوز بوی هوای خیس به مشام میرسید. من کنار پنجرهٔ بازِ سالن پذیرایی خانه مادربزرگ نشسته بودم.به م…
milad barani·۱۵ روز پیشقیس مجنون نبود فقط ما لیلی اش را نمیدیدمدوباره بعد از ساعات کاریم شده است ، ساعاتی که نمیدانم در آن چه کنم ؟ کجا بروم ؟گوشی ام را برمی دارم ، دوباره ایرانسل دل اش برایم تنگ شده اس…
الهام اکبری·۱۷ روز پیشچیزی جز نبودنمهم نیست جای خالیِ دایی و ماشینش را زودتر از گلدانهای توی حیاط پر کردیم.
ستایش باقری·۲۰ روز پیشکوچههای دلتنگیگفتم: «شهر انگار کوچیک شده!»ابروهایش را در هم کشید و به دیوار آجری و قدیمی پشتش تکیه داد و گفت:«ما بزرگ شدیم.»آخرین باری که او را اینقدر جد…
آرش رجب کردی·۲۲ روز پیشخیانتخیانت همیشه با یک دروغ بزرگ شروع نمیشود؛ گاهی با یک «حواسپرتی کوچک» آغاز میشود. آنجا که جملهها کوتاهتر میشوند، نگاهها کمرنگتر و دل…
saeedeh.ataie·۱ ماه پیشتو رفتی قصهات تمام نشد!شش سال از آن روز می گذرد و من هر گوشهای از خیابان یکی شبیه تو را میبینم دلم هری میریزد. درست شبیه عشق اولی که سالهاست خبری از او نداری و…