Asiyeh mahmoodiدرزن زندگی آزادی·۲ سال پیشزیبای محصور!نمیدانم چارقد توری حاشیه پولکی صورتی را عروسی دایی بزرگه خریده بود برایم یا عروسی خاله ته تغاری!اما خوب یادمه که بعد پوشیدن آن پولکی برقی ب…
Asiyeh mahmoodiدرکتاب باز·۲ سال پیشبگذار خاک مزارت سخن بگوید!چه قبرستان دنجی!کاش میشد برای مرده ها کاری کرد!بهتر بگویم برای مزارهای آدمهای مرده کاری کرد.بی انصافی است که سر وته داستان عمر آدمی را در د…
Asiyeh mahmoodiدرکتاب باز·۲ سال پیشکسی اینجا زیر آوار است!از زلزله و عشق خبر کس ندهدآن لحظه خبر شوی که ویران شده ایاگر برمی گشتم به روزهای قبل از تو ...تمام درها را به روی خودم میبستم و به چله می ن…
Asiyeh mahmoodiدرکتاب باز·۲ سال پیشچیزی تا صبح نمانده!تا صبح چیزی نمانده!میدانم دوست نداری شب تمام شود.اصلا بیا شب را تکثیر کنیم.با قصه؟شعر یا سکوت؟حوصله ی داستان پردازی نداری و من دل و دماغ شع…
Asiyeh mahmoodiدرهمیشه بنویس·۲ سال پیشبر میگردم به خون پدرم!!!من دختر بهارم!بهار دمدمی مزاج!سوگولی سرخاب سفیداب مالیده ی سال!شکر ریز و شکوفه پوش و تن ناز!من دختر ابرهای چشم و دل پاک فروردینم!مرا چه به…
Asiyeh mahmoodiدرکتاب باز·۲ سال پیشعنوانش باشد برای بهار!!!میدانم دیر رسیدم!مثل همیشه دیر کردم!قرار بود در بحبوحه ی کودتای آغوشت بی هوا سر برسم و رمز نگاره های نگاههایم را به دستت برسانم!قرار بود ای…
Asiyeh mahmoodi·۲ سال پیشاینبار اگر باران ببارد!!!اینبار که باران بگیرد می روم!بدون تو می روم!از سر خیابان پونه تا پشت ابرها قدم خواهم زد.بدون چتر،بدون شعر ،بدون ترانه!موهایم که عطر باران گ…
Asiyeh mahmoodiدرکتاب باز·۲ سال پیشپاییز خون سالار!!!خواستم از پاییز بنویسم.از عاشقانههای معروفش!از چتر خیس و برگهای هزار رنگ خیابانهای منتهی به بوستان!از قرارهای یواشکی و بوسههای خیس بر گون…
Asiyeh mahmoodiدرچالش هفته·۲ سال پیشتنهاییمارکز می گوید:«هیچ چیز غم انگیز تر از این نیست که کنار کسانی زندگی کنی که دغدغه هایت را نمیفهمند اما عزیزان تو هستند»شاید اگر این جمله را…
Asiyeh mahmoodiدرچالش هفته·۲ سال پیشمعرکه ی عشق!!!اولین سالروز یکی شدنمان...«آنکه میگوید دوستت دارمخنیاگر غمگینی ست که آوازش را از دست دادهای کاش عشق رازبان سخن بودهزار کاکلی شاد در چشمان ت…