نامۀ چهارم: رنج محترم جدیداً یک گروه جدید به کسانی که از آنها خوشم نمیآید اضافه کردهام؛ کسانی که رنج دیگران را به رسمیت نمیشناسند و به آن احترام نمیگذارند.…
فکر کردن به آدم فراموش کار 🤍✉️ میدونی بقیه راجبت چیا میگن ؟میگن اون دیگه رفت و فکر برگشتن نداره .بهم میگن منتظر بودن واسه آدمی که حتی یهسراغی هم از کسی که این همه سال منت…
نامهی هجدهم. لئاندروی خوب من،مدتی میشد که برایت نامه ننوشته بودم، اما امشب احساس کردم نیاز دارم برایت بنویسم. البته شاید چیز زیادی هم برای نوشتن نباشد،…
نامه بدون پایان ۲ هنوز معتادم ؛ به شب بیداری، خالی کردن پاکتای بهمن، خوردن عرق میهن . لج باز و عبوس و خود خواه . هنوزم رو خط موزاییکا یه اندازه قدم بر می دا…
همه چیز بیهوده است مامان همه چیز بیهوده است مامانلاک مورد علاقه ام را زدمغذای مورد علاقه ام را خوردمکتابی که میخواندم را دوست داشتمساعت ها نشستن پشت میز و غرقه شدن…
توقلب و وجودم خونه کردی💊! شاید ندونی ، ولی من هنوز که هنوزهآخرِ شبا عکسهایی که باهم گرفتیم رو نگاه میکنمبه قولی مرور خاطرات !یه وقتایی میرم سرِ پاتوقِ همیشگیمون .یاد…
ولنتاین چهارم ۱۹ سال پیش در چنین روزی فرهاد درب اتاق ۱۰۶ بلوک ۱۰ خوابگاه برادران رو باز کرد و با یه جعبه وارد شد. در اتاق ۱۰۶ قرار بر این بود که ۶ نفر س…