«دنبالهروِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
کارت زرد(۲)-سانسور شده!
تفاوت بنده با برخی در این است که بنده به صورت علنی کارت زرد یا قرمز می دهم ولی برخی یواشکی و در قالب نظر، زیر پست های خودم و یا بقیه، به بنده فحش می دهند و یا هر تهمتی که می خواهند، می زنند!
«هر کسی باید آزاد باشه هر چی که دلش می خواد رو بنویسه و اینجا دیکتاتوری نیست که تو به کسی چیزی رو دیکته کنی!»: این جمله را کم و بیش به نویسنده ی این مطلب گفته اند. ولی دیکتاتوری زمانی پا می گیرد که ما هر کاری دلمان خواست بکنیم و به کسی اجازه ندهیم که بگوید بالای چشممان ابرو است!
یک: یادته ادعا می کردی، هیچ نظری رو بی جواب نمی ذاری؟ پس چی شد؟!
طرف یه زمونی باد انداخته بودی توی غبغب نداشته اش که بنده هیچ نظری رو بی جواب نمی ذارم. یادمه همش می گفت:« جواب به نظر، مثل جواب به سلام، واجبه!»، حتی یه مطلبم نوشت و اسمش رو گذاشت: «هیچ کامنتی رو تا حالا بی جواب نگذاشتم!» امّا نمی دونم چی شد که بعضی از نظرها رو حتی تا چند ماه بی جواب گذاشت. تا جایی که صدای رفقاش رو هم درآورد. همین جا گفته باشم: داداش بار آخرت باشه! دیگه هیچ توجیهی برای این همه تاخیر، پذیرفتنی نیست. کی رو می گی؟ Dast Andaz
پس از تذکر به حق دوستان جانم، به تک تک پست هایم سرزدم و به نظرهای بی پاسخ، جواب دادم. به خیال خودم دیگر نباید نظری، بی پاسخ مانده باشد. به جز آخرین نظرهای نوشته شده در زیر دو پست«چاقال!» و «چگونه ویرگول از «هر چی دوست داری بنویس» به «هر چی دوست داری بفروش»، تغییر هویت داد؟! و باقی قضایا!» که به دلیل سنگین شدن، امکان باز کردن آنها به این راحتی وجود ندارد. اگر دوستی مانده است که در زیر مطلبی، نظری نوشته و جوابی ندیده است. لطف کند و در زیر این پست یا یک پست خلوت تر، نظرش را تکرار کند یا با اشاره به نام مطلبی که زیر آن نظر نوشته، تذکر دهد تا در اسرع وقت پاسخگو باشم.
دو: هجوم خوشگل پسرها به ویرگول!
داداش ما هم یه زمونی فکر می کردیم خیلی خوشگلیم. ولی زمونه بهمون یاد داد که: به خوشگلمون ننازیم که به تبی بنده! امّا شما؟ اصلاً شما خوشگل ترین پسر دنیا! اصلاً شما، خوشگلِ خوشگلا، کارت هم خیلی درست. ولی می شه هر مطلبی که منتشر می کنی، این خوشگلیت رو تو چشم ما فرو نکنی؟ باور کن از روزی که اومدی اینجا، آروم و قرار ندارم! همش می ترسم، این خوشگلیت کار دست خودت و ما بده! از رژ لب و ریمل و پنکیک هم کمتر استفاده کن، پوستت خراب می شه یه وقت ها!
وقتی حضرت آپارات، هر روز، کلّی فیلم درباره ی خوشگل پسرا، منتشر می کنه، دیگه ما چی می تونیم بگیم؟!
وقتی حاج آقامون، اینجوری در وصف پسرای خوشگل، صحبت می کنه! دیگه ما بریم با کی درد و دل کنیم؟!
سه: فکر کنم قرار بود توی ویرگول، فقط فارسی بنویسیم!
آقا! خانم! می دونم شما نمره ی 9 آیلتس یا نمره ی 110 تافل رو گرفتی، می دونم می خوای مهارت زبانت رو نشون ما بدی که حتی زبون مادریمون رو هم بلد نیستیم. ولی اگه می شه این زبانی که بلدی رو بردار ببر یه جای دیگه ای به جز ویرگول، استفاده کن! بلا! نکنه می ترسی جاهای دیگه، بقیه بهتر از خودت، انگلیسی بلد باشن، یه وقت سوتیات رو بگیرن، برای همین میای اینجا واسه ی ما عرض اندام می کنی؟ از اینا گذشته یه وقت فحش ندی، در بری، ما هم نفهمیم چی گفتی و رفتی؟!
همین شماها یه کاری کردید که جدیداً دوستان فکر می کنند باید نظراشون رو، به انگلیسی، بنویسن!
چهار: غم آزادی، امّا نه اون آزادی!
از دو ماه پیش که نوشتتو خوندم نتونستم با دل خوش، یه مبال برم و بیام! تموم متنت یه طرفت. این جمله اش که آدم باید روی بندش خالکوبی کنه، یه طرف:
خالی کردن اندرون شکم، در طول تاریخ هرگز کمترین احترامی نیافته است. هر چقدر که جلو رفته ایم، شاید خوردن و سکس آزادتر شده باشند، اما ریدن هرگز طعم آزادی را نچشیده است. تنها جلوه سرکوبی خوراک، تحریمهایی بود که برخی مذاهب بر خوردن وضع میکردند. تحریمهای غذایی مذاهب مدتهاست که دیگر نیرویی ندارند. شکلهای مختلف رابطه جنسی امروز آزادند؛ و مادامی که کودکان و افراد بدون توافق را هدف قرار ندهند، از هفت دولت آزادند. اما آیا میشود بر سر در ورودی لندن رید؟ بی آنکه تحت تعقیب اسکاتلندیارد قرار گرفت؟
پنج: تحلیل و نقد وقیحانه(!)
این نظر رو بخوانید:
سلام
کاملا درسته اکثر کاربران متاسفانه به محتوای اثر فکر هم نمیکنند و بیشتر به ویژگیهای شخصی و دنیای ساخته ذهن صاحب ان اثر اهمیت میدهند مثلا در این سایت یک کاربر فعال متنی از تحلیل و نقد یک کتاب یا فیلم رو وقیحانه ! به نام خود معرفی کرده و انتهای متن رو هم جملات قصار گزین گویه های نغز فلاسفه ای چون نیچه رو با خاک انداز !!! ارسال میکند و کوچکترین نقدی رو هم پذیرا نیست کم کم احساس حق مولف و ژست طلبکارانه از مدیران سایت داره .
و این نظر رو:
سلام
دوست عزیز همین سایت توجه کنید وقتی کاربری مذکر متن و یا مطلب مفیدی رو به اشتراک میگذاره کاربران فعال سبک مغز حتی زحمت خوندن رو هم به خودشون نمیدن
بعد پستهای مذخرف و شیرین دیگران !!! رو با توانایی همه سلولهای دست و پا آنچنان مورد تایید میدونند که هر آنچه از خویشتنداری مردانه داشتند رو با خاک انداز !!! روانه پست دیگر کاربران میریزند .
باور کنید اون کامنت های خاک اندازی من رو از بیمارستان بیشتر خسته و کلافه میکنه
حالا تصور کنید این عده کاربران خاک اندازی فردا از مدیران آینده کشور میشدند .......چی میشد.......
نظر اول در زیر مطلبی تحت عنوان«دلم میخواد بنویسم» و نظر دوم، در زیر مطلب تحت عنوان«خیالی وحشتناک برای کارفرما»، نوشته شده است. حتماً دیگر نظرهای جالب این کاربرِ دلبر را در زیر دیگر پست های بنده و دیگران خوانده اید. بنده سه سال است که در اینجا می نویسم و تاکنون با نظرهای مخالف زیادی روبرو شده ام. ولی نظر هیچ مخالفی را تا به این اندازه منصفانه، مرغوب، مفهوم و وحدت افزا(!) ندیده ام. دوستی که بارها و بارها با نظرهای خوب خودش، بنده را به نوشتن بهتر و قوی تر، ترغیب کرده است.
برای چه می خواهی به آدم به این خوبی، کارت زرد بدهی؟ بنده غلط بکنم به ایشان کمتر از کارت سبز بدهم! پس خیر سرت کارت زرد پنجم را می خواهی به چه کسی بدهی؟ این کارت زرد، به کسی تعلق می گیرد که قبلاً نیز یک کارت زرد گرفته است و با احتساب این کارت زرد، باید اخراج شود. چه کسی؟ Dast Andaz
چرا؟ آخه چه دلیلی محکم تر از این:
تحلیل و نقد وقیحانه(!)ی کتاب یا فیلم به نام خودش و ارسال«جملات قصار گزین گویه های نغز فلاسفه ای چون نیچه»، در انتهای متن هایش، آن هم به وسیله ی خاک انداز !!! و عدم پذیرایی از نقدهای کوچک و داشتن احساس حق مولف و ژست طلبکارانه از مدیران سایت ویرگول.
شش: چیپس وعده ها پر از هواست!
آقا یه زمونی دوستان ویرگول صفحه ای ایجاد کرده بودند که هر کس پیشنهادی دارد برود در آنجا بنویسد و به رای بگذارد تا اولویت بندی برای به روزرسانی های آتی ویرگول را بر اساس آن تنظیم کنند. امّا پس از مدتی دیگه صداش رو در نیاورند و دوستان هم کم کم اون صفحه رو به فراموشی سپردند. کدوم صفحه: https://virgool.nolt.io پس دیگه نیازی به این نیست که تاکید کنم:«این کارت زرد به ویرگول تعلق گرفت تا دیگه یا قول نده یا اگر می ده بهش عمل کنه.»
حیف! یه عالمه ایده ی خوب اونجا نوشته شد. ولی ویرگول، علی رغم قولی که داده بود به هیچ کدومشون عمل نکرد و کار خودش رو کرد. نگو اون اوایل داشت دموکراسی نمایی می کرد تا کاربر بیشتری جذب کنه!
هفت: هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد.
نمی دونم این اتفاق سهوی بود یا عمدی ولی چند تا از دوستان شب های قدر ماه رمضان امسال، انتشار جوکشون گرفته بود. اونم نه یکی، نه دو تا. چند تا چند تا. و اونجایی آدم شکّ می کنه به عمدی بودن این کار که تمامی این جوک ها، چند روز پس از انتشارشون، حذف شدند. لینک جوک ها رو ذخیره کرده بودم ولی چون الان اگر بذارم و شما روشون کلیک کنید می رید توی باقالیا، نمیارمشون. اسم کاربرهای مورد نظر نیز به دلیل حذف تموم پست های جوکشون، دیگه شما رو به جایی نمی رسونه!
دیگه نمی خوام در مورد برخی مطالب عجیب که در شب های قدر منتشر شدند، صحبت کنم. سعی می کنم اینجوری خودم رو توجیه کنم که اون مطالب نوشته شدند تا ما رو به فکر وادارند نه به انحراف از دین و مذهب!
هشت: یا تبلیغ نکن یا اگر می کنی مثل یه مرد تبلیغ بکن!
یه سری پست هستند که به خاطر جذابیت تیترشون یا اینکه فکر می کنی قراره یه مطلب عمومی خوبی رو بخونی بازشون می کنی ولی بعدش می بینی که ای دل غافل گول خوردی! مثلاً؟ چطوری در دو هفته استرس رانندگی ام را کم کردم؟ یا ترک ها ، چای لاهیجان را دوست ندارند.
پس این کارت زرد تعلق می گیره به تموم کسانی که خیلی مخفیانه و یواشکی تبلیغ خودشون رو می کنند!
نه: یه کم فیلتر برای همه مون خوبه، حتی شما دوست عزیز!
دیگه احتمالاً خودتون می دونید که دست انداز خودش یکی از بی سانسورهای اینجاست. حداقل توی بارگذاری عکس! امّا یه سری دوستان هستند که واسه ی مطلبشون عکس نمی ذارند ولی توی مطلبشون یه چیزی می نویسند که از بارگذاری یه عکس ناجور، خیلی بدتره. نکته ی جالب اینه که اینجور نوشته ها، با قوانین ویرگول، سازگاری کامل دارند و اصلاً سانسور نمی شن! اینجور نوشته ها و اینجور نویسنده ها کم نیستند.
ده: کوبندگان بر طبل ناامیدی!
باور کنید اگر بخوایم واسه این یه مورد، کارت زرد بدم. باید اسم صد نفر رو بیارم. ولی فعلاً اسم نمیارم و به ذکر چند تیتر بسنده می کنم. خداوکیلی به این تیترها دقت کنید. همین تیترها، به تنها، برای انتقال انرژی منفی به ما کافی هستند:
تو مدارس ایران چه خبره؟ کثافت کاری های جنسی
کره شمالی و ایران +جنگ جهانی سوم
گناه نابخشودنی به نام ایرانی بودن
تعفن مان دنیا را گرفته
امید را به خاک بسپارید
یه جمله خطاب به این دوستان عزیز! «دارید قایقی رو سوراخ می کنید که خودتونم توش نشستید! دارید به چشم خودتون لگد می زنید!»
کارت زرد شماره ی قبل:
دو مطلب قبلیم:
یادش به خیر: مهم نیست کی نوشتمش!
بلغوریات قدیم!: پنج مطلب چهارمم در ویرگول.
هیچ کسی نمی تواند ادعا کند که هیچ چیزی را قبول ندارد!
شاید تمام یا بخشی از سودی که به دست می آوریم، سود سوزآور باشد!
حُسن ختام:
مطلبی دیگر از این انتشارات
جوجه سازی دیگر بس است:|
مطلبی دیگر از این انتشارات
کرمخوردگی، کرمزدگی و یا آفَتزدگی فرهنگی! (۸۱+)
مطلبی دیگر از این انتشارات
کیلید بزن چهارده تا! (۱۴+)