داستان

ali.heccam در خودکار آبی

۲ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه

برشی ساده از یک روزمرگی

توی هال، روی کاناپه دراز کشیده بود..

ali.heccam در خودکار آبی

۲ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه

تمرینِ خوشبختی در چند دقیقه

.دکمه‌های پیراهنش را باز کرد و آهسته زیر لحاف فرو رفت

ali.heccam در خودکار آبی

۲ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه

ترش و شیرین

نمی‌دانم چرا هیچوقت از گوجه‌سبز خوشم نمی‌آید

ali.heccam در خودکار آبی

۲ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه

...آن‌قدرها نیز سخت نیست!

می‌دانستی آن‌قدرها هم که می‌گویند سخت نیست؟

ali.heccam در خودکار آبی

۳ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه

شرحی بر یک عکسِ زیبا

یه جایی دیدم که داری می‌خندی.

زهرا شفیع‌زاده در خودکار آبی

۳ سال پیش - خواندن ۵ دقیقه

یکنفر اینجا رَحِمش درحال متلاشی شدن است

درد در استخوان‌های تنم شولا پیچ و درهم می‌چرخید.بخشی از درد در دل و رو...

نازین جعفرخواه در خودکار آبی

۳ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه

آرامشِ ابدی...!

به نام خـدای جاناز خستگیِ مفرط، بی رمق بدنش را کِش و قوسی می‌دهد و بلا...

آیدا مقدم در خودکار آبی

۳ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه

قلبم از تو دور بود

دیگر برایت ذوق نخواهم کرد

ali.heccam در خودکار آبی

۳ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه

یک عکسنوشته‌ی پر از سوال

لذت بردن از نگاه کردن به حرکاتِ یک آدم که برایش با دیگر آدم‌ها فرق داش...