Sky در خودکار آبی ۲ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه برای چشمهای عسلی مادرم نگاهت شعر شد و در چشمم باریدن گرفت...
Asiyeh mahmoodi در خودکار آبی ۲ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه بانوی مهر وماه وآذر تو سخن بگو!!! آهای سفیران گردن کلفت بهشت اجباری!آهای خادمان جهادی حریم امن جهنم!آهای...
نازین جعفرخواه در خودکار آبی ۲ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه قیامت در سامرا مردِ جوان بر جایش نیم خیز شد و کاسه را بین دو دست گرفت. رعشه بر جانش ا...
Asiyeh mahmoodi در خودکار آبی ۲ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه نامه به فرزندی که زاده شد!!! سبزه ی عیدی که مرد کوچک من سبز کرده بودمرد کوچک من!درست یک روز قبل از...
*Billie Jean* در خودکار آبی ۲ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه به یاد آن ها در بین دستان تنومند و آغوش لرزانِ مرد احساس آرامش می کرد. انگار به دور...
Asiyeh mahmoodi در خودکار آبی ۲ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه دلتنگی نامه!!! آخرین بارها همیشه میشوند حناق توی گلو.متورم میشوند و راه نفست را میبند...
ali.heccam در خودکار آبی ۲ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه پایانِ باز هوا سرد بود و هرچقدر هم که شیشهها را بالا داده بود...