پستهای مرتبط با داستان تعداد کل پستها: ۴۳ سایر پستها با این تگ در ویرگول مهدیه معظمی در دال مثل داستان ۵ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه آه از سبزی خوردنی که نیازی به پاک کردن ندارد! خرمآبادنور آفتاب صبح اردیبهشت روی سبزیهای تازه و تر جلوی دکان سبزیف... پوریا رستم زاده در دال مثل داستان ۵ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه دیروز، امروز، فردا داستانی کوتاه در مورد سه مرد صاد و ضاد در دال مثل داستان ۵ سال پیش - خواندن ۶ دقیقه بگذارید من خدا باشم. کصافتها تعظیم کنید، وگرنه پایان داستان رو باز میذارم! اولش فقط یک نقط... رُهــام در دال مثل داستان ۵ سال پیش - خواندن ۴ دقیقه حکایت نما-2 حکایت تصاویر به ظاهر بی جان و بی ربط احمدرضا نظری در دال مثل داستان ۵ سال پیش - خواندن ۶ دقیقه اینجا کشوری دور، در زمانی دورتر است داستانی درباره زندگی، امید و انتظار Nimoo در دال مثل داستان ۵ سال پیش - خواندن ۵ دقیقه ندیدن با چشمان باز هوای شهر رو به سردی میرفت. تابستان جایِ خودش را به پاییز میداد. روزه... marya_ashne در دال مثل داستان ۵ سال پیش - خواندن ۸ دقیقه داستان دنباله دار باد زنگی داستان زندگی و عصیان بادی که میخواست فراتر از بودن خودش و قبیله اش زند... سعید صالح در دال مثل داستان ۵ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه در انتهای این تباهی، انتهای این هوای بد «چند دقیقه دیگر راه داریم؟»زن با بیمیلی وقتی داشت از پنجره، غروبِ نه... ... در دال مثل داستان ۵ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه آقای «پ» روایت یک قلب بزرگ در دلی بزرگتر آنیتا در دال مثل داستان ۵ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه مردونان مرد و نان مرد همه دارایی هایش را در راه نان فروخته بود: اندیشه، عمر، آ... ‹ 1 2 3 4 5 ›
مهدیه معظمی در دال مثل داستان ۵ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه آه از سبزی خوردنی که نیازی به پاک کردن ندارد! خرمآبادنور آفتاب صبح اردیبهشت روی سبزیهای تازه و تر جلوی دکان سبزیف...
پوریا رستم زاده در دال مثل داستان ۵ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه دیروز، امروز، فردا داستانی کوتاه در مورد سه مرد
صاد و ضاد در دال مثل داستان ۵ سال پیش - خواندن ۶ دقیقه بگذارید من خدا باشم. کصافتها تعظیم کنید، وگرنه پایان داستان رو باز میذارم! اولش فقط یک نقط...
رُهــام در دال مثل داستان ۵ سال پیش - خواندن ۴ دقیقه حکایت نما-2 حکایت تصاویر به ظاهر بی جان و بی ربط
احمدرضا نظری در دال مثل داستان ۵ سال پیش - خواندن ۶ دقیقه اینجا کشوری دور، در زمانی دورتر است داستانی درباره زندگی، امید و انتظار
Nimoo در دال مثل داستان ۵ سال پیش - خواندن ۵ دقیقه ندیدن با چشمان باز هوای شهر رو به سردی میرفت. تابستان جایِ خودش را به پاییز میداد. روزه...
marya_ashne در دال مثل داستان ۵ سال پیش - خواندن ۸ دقیقه داستان دنباله دار باد زنگی داستان زندگی و عصیان بادی که میخواست فراتر از بودن خودش و قبیله اش زند...
سعید صالح در دال مثل داستان ۵ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه در انتهای این تباهی، انتهای این هوای بد «چند دقیقه دیگر راه داریم؟»زن با بیمیلی وقتی داشت از پنجره، غروبِ نه...
آنیتا در دال مثل داستان ۵ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه مردونان مرد و نان مرد همه دارایی هایش را در راه نان فروخته بود: اندیشه، عمر، آ...