آفره دخت·۱۳ روز پیشدنیای آبیقلم ها را با انگشتان استخوانی اش نوازش میکرد .ذهنش برای اولین بار ساکت شده بود و او احساساتش را خاموش کرده بود . باد سرد زمستان پنجره را به…
زهرا·۱۹ روز پیشروح جنگلشب بود هوا سرد بود سوز سرما تن ادم رو میسوزوند هوا انقدری تاریک بود که حتی جلو پای ادم دیده نمیشد من توی یه جنگل تاریک و سرد که مورچه از او…
EB474·۱ ماه پیشجنگل سحر آمیزمن عادت کرده ام به یخ زدن جوانه های امیدم ،عادت کرده ام به مرگ لحظاتی که فکر میکردم سهم من هستندعادت کرده ام به هر آن چیزی که نشان از زنده…
Amir·۳ ماه پیشیامان خان قهرمان همراه امیرمحمدیامان خان قهرمان میدان دار سگ امیرمحمد عابدینی در امیرارسلان کردستان ۱۱همین سگ هست در ایران و قهرمانی های زیادی دارد یامان نوه ابی سقزهس…
ََABNOOS·۴ ماه پیشببار! طوفانِ نیازِ یک زخمآلبر کامو: امروز خم شدم، و در گوش بچهاى كه مرده به دنيا آمده بود گفتم چيزى از دست ندادهاى..
hoseenدردستنویس ها·۴ ماه پیشچمن سرخبه نام خدا«تق! تتق!تق!...»صدای تفنگ برای ما لالایی شده بود!چند شبی میشد که یه سری از خدا بی خبر با نیسان می رفتند توی جنگل و می افتادند به…