Zed·۳ ماه پیشاگه به مرگ بگیم صبر کن، صبر میکنه؟شاید مرگ همین باشه، همین شکلی. حس درد ارگانها، تکون خوردن مغز تو جمجمه، تیر کشیدن ستون فقرات، کشیده شدن عضلات و حس تحلیل رفتن. بیحسی موقت…
کیانادریه دفترچه برا دل نوشته هام...·۴ ماه پیشروزی که باد همه را میرقصاندجریان از چه قرار است و باد چرا همه را میآورد وسط!؟
ح جیمی.·۱ سال پیشاردوگاه فکرهای پوسیدهشلوغی ها تقریبا کم شدن، برای یه وقت موقتی از شر دانشگاه و استاد راهنما خلاص شدم، البته خلاصی نمیشه اسمش گذاشت، چون هنوز از دور درگیرم لااقل…
ناناکوچولو·۲ سال پیشدر انتطار فرا رسیدن روزی که شایدی خاطره شود!در حال حاضر دلم میخواهد که مست شومبروم زیر بارانِ بهاری که گرمای تابستان را به قلبم هدیه میدهدیا برای چند روزی بخوابم و بخواام!البته در اغو…
عارفه فرقانی·۲ سال پیششعر نوشته (شاید)گر که زمان عجل کند مرگ مرا خبر کند یا که سرم خطر کند خاطره ها را در کند گر که گلو امان دهد بغض مرا فرو دهد یا که خَزانم برود غم از زمانم...
هیهات·۲ سال پیشاهوم.اهوم.اهوم.نمیدونم چرا اینجام و یهو تصمیم گرفتم اینجا بنویسم. اصلا کسی هست اینجا؟ حس اینکه وسط ی میدون شلوغ در حال داد زدن باشم رو دارم. ساعت 2055عه .…