بیتا حسینی نژاددردرباره ی اسکیزوفرنی·۸ ماه پیشحتی اگر سالم نیز باشید...همینطور هم هست آقا. درست می فرمایید؛ شانه های مردم زیر بار فشارهای مالی و روانی خم شده است. از مالی که صرف نظر کنم، درست است که بگویم زیر ف…
بیتا حسینی نژاد·۸ ماه پیشآسمان گچی. (تجربه ی من از اسکیزوفرنی؛ قسمت نهم)اگر آسمان را برعکس کنم، ماه به من لبخند میزند. زن دومی که روی صندلی اداری کهنه ای نشسته میچرخد و رو به روی من قرار می گیرد. می گوید:" خودت…
بیتا حسینی نژاددردرباره ی اسکیزوفرنی·۱ سال پیشیکی از هذیان های من. (تجربه ی من از اسکیزوفرنی؛ قسمت؟)و شاید شبی بی صدا به خواب روم...
بیتا حسینی نژاددردرباره ی اسکیزوفرنی·۱ سال پیشماه می میرد. (تجربه ی من از اسکیزوفرنی؛ قسمت چندم؟!)"می دانی که هیچ وقت دستت به ماه نمی رسد؟" این را صدایی در سرم با صدای بلندی می گوید. دستم را به سمت آسمانی بلند می کنم که چون دریایی از سیا…
بیتا حسینی نژاددردرباره ی اسکیزوفرنی·۱ سال پیشانتهای نورانی باتلاقاز آسمان شب بالای سرم، تکه هایی از نور کنده می شوند و بر سرم سقوط می کنند؛ گویی مانند ستارگان، گویی مانند خورشید صبح. سرم را با دو دستم محک…
بیتا حسینی نژاد·۱ سال پیشیک شب در تاریک و روشن ماه؛ تجربه ی من از اسکیزوفرنی (قسمت بیست و یکم)این پست رو خواندم و خواستم تجربه ی خودم را به اشتراک بذارم. تجربه ای که من رو به سمت زندگی سوق می دهد...ماه تاریکی شب را با چنگال های نوران…
بیتا حسینی نژاددردرباره ی اسکیزوفرنی·۱ سال پیشحمله های هذیانی من؛ تجربه ی من از اسکیزوفرنی (قسمت بیستم)آسمان دیر وقت، خودکامگی عوام فریبانه، غروب سبز.... عبارات در ذهنم تکرار می شوند. صداهایی رسا آن ها را بلند تکرار می کنند. دود آتش به صورتم…
بیتا حسینی نژاددردرباره ی اسکیزوفرنی·۱ سال پیشاتاق کاردرمانی... ؛ تجربه ی من از اسکیزوفرنی (قسمت نوزدهم)در اتاق کادرمانی نشسته ایم.اتاقی کوچک مانند انباری که آن را تبدیل به اتاق کاردرمانی کرده اند. منتظر کاردرمانگر هستیم. بهار کنارم نشسته است.…
بیتا حسینی نژاددردرباره ی اسکیزوفرنی·۱ سال پیشتبدیل توهمات دیداریم به تصویر، با کمک هوش مصنوعی (پارت دوم)1) دیوار اتاقم مبدل به یک بیابان می شود. بیابانی گرم و سوزان. انگار که از آسمان آتش می بارد. انبوهی از مردانی با لباس های بلند و با سایه…
بیتا حسینی نژاددردرباره ی اسکیزوفرنی·۱ سال پیشهمان همیشگی؛ تجربه ی من از اسکیزوفرنی (قسمت هجدهم)یک شب در بخش اعصاب و روان