رسول پیری آذر هریس·۳ ماه پیش#عَشَقَگفته بود که #تو آخریمی، وقتی به #عَشَقَ رسید، بو ُبرد که قصّه، قصّهی نبودن است. فهمیده بود که باید بروید، بعد برود. رویِش را لمس کند. آخه،…
سیالنویس | جاری در همین لحظه·۴ ماه پیشخاک نامناسبشما مانند باغبانی هستید که دانههای زیبایی میکارد، اما برخی زمینها اکنون حاصلخیز نیستند. زراعت در خاکِ نامناسب، نه گناه باغبان است، نه تق…
حسین خضوعی·۵ سال پیششکوفاییداستان شکوفایی من از یک صبح بهاری شروع شد…آن صبح از خواب برخاستم و خود را باز در همان پوستهی نمور قدیمی یافتم.صدایی وسوسهام میکرد که دوب…
نشریه رویش انجمن اسلامی دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان·۶ سال پیشعشق جاویدانبه قلم سید علیرضا معزّیتار و پودم شد عجین با مهر جاویدان، علیذکر هر روز و شبم، تنها بُوَد جانان، علیاز سعادت گشته مهمان شعر من را بوترابای…
آرمان حسینی·۶ سال پیشدر قنوت لبخندبه سکوت، لبخند، یا به نیامدنهایت اندوه؟ ای آماده، ای دوست! با زخم هایی که یادگار می ماند از ترس کودکانهات، با دردِ داشتنِ دوستانی که در ح…
رحیل·۷ سال پیشپروانه گشتن...چیزی که از من خواستی جز دل بریدن نیستچیزی مخواه از من که در اندازه ی من نیستدنبال آرامش...
علی خالقی·۷ سال پیشیک دقیقه - رویشتوی دلم یه رهبر ارکستر دارم. یه رهبر ارکستر که صورتش، دستاش، بدنش، نه! تمام وجودش بوی موسیقی میده. اون پسر هفت ساله که ویولن قدیمی پدربزرگش رو از اتاق زیر شیروانی نم گرفتشون پیدا کرده بود، حالا یه پیرمرد فرسوده شده. یه پیرمرد که تمام عمر، پشتش به مردم بوده و مردم هیچ وقت پشتش نبودند.امشب آخرین اجرای عمرش بود. سالن پر از جمعیت بود. جمعیت...