در قسمت اول این مطلب (در این لینک قابل مشاهده است) گفته شد که علم لزوما با خرافه در تضاد نیست. آنچه که قطعا با خرافه تضاد دارد "عقل" است. و اینک ادامه مطلب:
بگذارید به طور خلاصه نظریه تکامل طبیعی یا فرگشت را مرور کنیم. این نظریه می گوید انواع مختلف جانداران دارای نیا (جد) مشترک هستند. به این معنی که یک موجود تک سلولی به تدریج طی چند میلیون سال به موجوداتی چند سلولی که کمی پیچیده تر هستند تبدیل شده است. سپس به تدریج این موجودات، پیچیده تر و تکامل یافته تر شدند و به انواع متعدد حیوانات و گیاهان تبدیل شده اند.
نظریه تکامل که نخستین بار در سال 1858 توسط داروین ارائه شد، در مورد چگونگی این روند تکاملی دو عامل اساسی را در نظر می گیرد:
1-تغییرات تصادفی: جانداران (در واقع ژنهای آنها) به واسطه عوامل طبیعی تصادفی مانند جهش یانوترکیبی دچار تغییر می شوند. این تغییرات یا همراستا و سازگار با شرایط زیستی آنهاست یا خیر. در واقع از میلیونها تغییر حاصل از جهش ژنتیکی یا نوترکیبی فقط تعداد اندکی این سازگاری را دارند.
2-انتخاب طبیعی: زمانی که جانداران تغییر یافتند، بر حسب اینکه آیا این تغییرات با شرایط زیستی سازگار است یا نه، بقاء پیدا می کنند یا اینکه به تدریج حذف می شوند. به این گزینش جانداران سازگارتر، "انتخاب طبیعی" گفته می شود.
در واقع در نظریه تکامل ما با دو "طبیعت" کاملا متفاوت روبرو هستیم. نخست طبیعت نادان و بی هدفی که صرفا میلیونها بار تاس می اندازد، تا شاید یک بار به درستی عمل کند. و دوم طبیعت به غایت هوشمند و دانایی که از میان میلیونها گزینه ای که "طبیعت نادان" پیش رویش می گذارد فقط مناسبترین و سازگارترین ها را بر می گزیند!
طبیعت یک سامانه عظیم و هماهنگ و منسجم از اشیاء، موجودات، و پدیده های مختلف است. تکامل داروینی این سامانه منسجم را به دو بخش نادان و دانا تقسیم بندی می کند، بلکه توجیهی برای ادعاهای خود بیابد. نظریه تکامل داروین از این تضاد درونی رنج می برد و به همین دلیل مخالف عقل است.
به زودی در ادامه این مطلب موارد دیگری در رد این نظریه ارائه خواهم نمود.
لینک همه قسمتهای این مطلب
1 - 2 - 3 - 4 - 5 - 6 - 7 - 8 - 9 -10-11-12-13- 14 - 15 - 16 - 17 - 18 - 19 - 20 - 21 -22