به ظاهر موضوع واقعی بودن "جبر یا اختیار" ارتباطی با "نظریه تکامل جانداران" ندارد، اما هر چه که به افعال انسان مربوط است، به نظریه فوق که مربوط به نحوه پیدایش انسان است، ربط خواهد داشت.
به طور کلی جبرگرایان می گویند ما به عنوان انسان هیچ نقشی در گذشته جهان، در قوانین حاکم بر گیتی، در اینکه باشیم یا نباشیم، در جنسیت، نژاد، و ویژگی های فردی و حتی اخلاقی خودمان نداریم. آنها می گویند همه انسانها مقهور قدرتهای طبیعی هستند، و آنچه که انتخاب می کنند، در واقع حاصل جبر شرایط محیطی است. آنها می گویند حتی ردپای اموری همچون هوش، سختکوشی، مهربانی و ... را می توان جایی در DNA انسانها پیدا کرد. به عبارت دیگر انسانها حتی انتخاب نمی کنند مهربان باشند یا پرخاشگر، آنها از قبل در ژنهایشان برنامه ریزی شده اند.
اما اختیار گرایان ضمن اینکه وجود اختیار برای انسان را امری شهودی و عینی می دانند، در عین حال شواهدی علمی برای نگرش خود را مطرح می کنند. مثلا آنها برای رد جبر موضوع عدم قطعیت کوانتومی را مطرح می کنند. آنها می گویند به همان دلیل که در سطح کوانتومی نمی توان وقایع را پیشبینی کرد، این عدم قطعیت را می توان به اختیار انسان نیز تعمیم داد.
همچنین اختیارگرایان به یافته های متعدد دانشمندان عصب شناس اشاره می کنند که ضمن بررسی عملکرد مغز در حین تصمیم گیری، آنها دریافتند که قبل از اینکه مغز به عمل ذهنی آگاهانه بپردازد، این ناخودآگاه است که تصمیم گیری می کند.
هدف از مقدمه فوق پرداختن به این موضوع مورد مناقشه که از زمان باستان تا کنون مطرح بوده است نیست.
موضوع این است که هم عقیده به جبر و هم عقیده به اختیار با نظریه تکامل جانداران در تعارض است.
اگر جبرگرا باشیم، طبیعی است که هر چه که از زمان بیگ بنگ به این سو روی داده است را تابع قوانین مشخص طبیعی به ویژه قوانین فیزیکی بدانیم و این با تلقی تکامل گرایان که ایجاد تغییرات در جانداران را کاملا تصادفی می دانند و مثلا آشکارا از "جهش ژنتیکی تصادفی" سخن می گویند تعارض اساسی دارد. جبرگرایان چیزی به عنوان "تصادف" را به رسمیت نمی شناسند.
اما اگر اختیارگرا باشیم نمی توانیم جانداران، به ویژه انسان را در چارچوب جبری انتخاب طبیعی محدود کنیم. انتخاب طبیعی که رکن اساسی فرگشت است می گوید، شرایط محیط طبیعی جاندار تعیین می کند کدام گروه از جاندران بقا پیدا کنند و کدام گروه نابود شوند. این یعنی جبر. در این "جبر محیط" اختیار جانداران، از جمله انسان معنا ندارد! مثلا گفته می شود اجداد انسانهای امروزی به دلیل اینکه از گرمای طاقت فرسای دشتهای آفریقا خلاص شوند موهای خودشان را از دست داده اند. اینجا فرگشت هیچ اختیار و حق انتخابی برای آن انسانها جهت امتحان کردن راه های دیگر قائل نیست. آیا آنها نمی توانستند به مناطق خنکتر مثلا مناطق کوه پایه ای نقل مکان کنند؟ یا اینکه مانند بسیاری از حیوانات از گل برای ممانعت از رسیدن نور خورشید به بدنشان استفاده کنند؟ یا لانه هایی در زیر زمین برای خودشان حفر کنند؟ یا ...
در واقع فرگشت جمع بین نقیضین است و این امر از لحاظ عقلی مردود است.
لینک همه قسمتهای این مطلب
1 - 2 - 3 - 4 - 5 - 6 - 7 - 8 - 9 -10-11-12-13- 14 - 15 - 16 - 17 - 18 - 19 - 20 - 21