آیا غیر از انسان، جانداران دیگر، درکی از زیبایی دارند؟! پاسخ این سوال "بله" است. در واقع گاهی موجودات مختلف بین احتمال کشته شدن و زیبایی، دومی را انتخاب می کنند!! ناگفته پیداست که این امر در تضاد با نظریه انتخاب طبیعی داروین است و حتی این مساله از چشم خود داروین نیز دور نماند، و او این نوع از انتخاب زیباشناسانه میان جانداران را "انتخاب جنسی" نامید. برای درک تفاوت انتخاب طبیعی و انتخاب جنسی می توان اینگونه مثال زد که پرنده نری که قابلیتهای بهتری در شکار حشرات دارد به واسطه انتخاب طبیعی شانس بیشتری برای بقا و ازدیاد نسل پیدا می کند، اما از آن طرف، این زیبایی و تنوع رنگ پرهای پرنده نر است که برای ماده ها اهمیت دارد. به عبارت دیگر انتخاب جنسی مانعی مهم در برابر انتخاب طبیعی است. نمونه های متعددی برای این امر در طبیعت وجود دارد که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد:
1- گوزنها:
گوزنهای نر شاخهای بزرگی دارند که هر ساله آنها را از دست می دهند و دوباره رشد می کند. ممکن است گفته شود که این شاخها برای دفاع از حیوان در برابر جانوران درنده کاربرد دارد. اما این شاخهای نامتعارف در دنیای حیوانات که تا 10 کیلوگرم وزن دارند، تا فصل جفتگیری رشد می کنند و پس از این فصل (پاییز) به مرور زمان می افتند.
طبیعی است که اگر این شاخها کاربرد دفاعی داشت از دست دادن آنها بی معنا می بود. گوزنها در فصل جفتگیری از این شاخها برای نزاعهای کسب حق جفت گیری و نیز تحت تاثیر قرار دادن ماده ها استفاده می کنند. هرچه این شاخها بزرگتر باشند، ضربات شدیدتری به رقبا وارد می آید. اما سوال اینجاست که آیا هرچه شاخها بلندتر باشند، شانس بقای گوزنهای نر بیشتر می شود؟ پاسخ "خیر" است. رشد و حفظ این شاخهای بزرگ انرژی زیادی می طلبد و طبیعی است که گوزنی که چندین گرگ به او حمله کرده اند بدون این بار سنگین و دست و پاگیر در بالای سرش سریعتر می تواند فرار کند.
در اینجا انتخاب جنسی مانعی برای انتخاب طبیعی داروینی است. گوزنهایی که سریعتر فرار می کنند، عرصه را به گوزنهای دارای شاخهای بزرگتر می بازند، چرا که ماده های اینگونه می پسندند!!
2-دُمهای دراز!
به دمهای پرندگان زیر توجه کنید:
این دمهای دراز پرندگان نر فوق اگرچه برای پرندگان ماده جذاب است، اما هیچ مزیت رقابتی برای این پرندگان ایجاد نمی کند تا در طی فرایند انتخاب طبیعی برتری یابند. بلکه بر عکس این دمهای بلند در عین حال که پرواز را برای آنها دشوارتر می سازد، تقریبا استتار را غیر ممکن می کند، و صد البته شکار پرندگانی با چنین دمهای درازی برای حیوانات شکارچی بسیار آسانتر است.
3-انسانها:
همه ما انسانها زیبایی را درک می کنیم و این درک زیبایی تا حد زیادی در میان ما انسانها مشترک است.
مثلا اگر یکی از ما انسانی دیگر، یا منظره یا پرنده ای را زیبا بدانیم، به احتمال فراوان مابقی انسانها نیز چنین حسی را دارند. اما با وجود اینکه انتخاب طبیعی بناست قوی ترین و سالم ترین اعضای جامعه انسانی را برگزیند، اما همه ما می دانیم که انسانها، چه مذکر و چه مونث، زیباترین ها را بر می گزینند. در اینجا نیز انتخاب جنسی(زیبایی) مانعی برای انتخاب طبیعی است و اعضای زیباتر و در عین حال ضعیفتر می توانند بر انتخاب طبیعی غلبه کنند و به بقاء خود ادامه دهند.
علاوه بر این درک زیبایی که امری فرامادی است چیزی نیست که توسط نظریه تکامل جانداران که کاملا مادی گرایانه است توجیه شود. چه نیاز و چه لزومی به درک زیبایی توسط انسان و جانداران دیگر وجود دارد؟ این امر هیچ کمکی به بقای نسل آنها نمی کند و آنچه که در چهارچوب بقای نسل نگنجد، طبیعی است که در قالب نظریه تکامل داروینی نیز نخواهد گنجید.
برای درک هر چیزی قرینه ای لازم است. بار اول که گربه ای را ببینیم(قرینه) از آن به بعد می توانیم همه گربه ها را تشخیص دهیم. کسی که از قبل گربه ندیده است(یا توصیف آن را نشنیده است)، نمی تواند گربه را تشخیص دهد. درک همه چیزهایی که در این عالم وجود دارند، صرفا با قرینه ممکن است. ما "زیبایی" را کجا دیده ایم که اکنون می توانیم آن را درک کنیم و تشخیص دهیم؟! این چیزی نیست که نظریه مادی گرای تکامل قادر به توضیح آن باشد.
همچنین سوالی دیگر در اینجا مطرح می شود. زمانی که تکامل گرایان ادعا می کنند که انتخاب طبیعی حتی کوچکترین تغییرات مثبت یک موجود نسبت به سایر اعضای گونه را پاداش می دهد و امکان بقا و تولید مثل بیشتری به این عضو می دهد، چرا این تخطی های فاحش از قانون انتخاب طبیعی که در مثالهای فوق و هزاران مثال دیگری که در اینجا ذکر نشده است وجود دارند را مجازات نکرده است و آنها را از صحنه طبیعت حذف ننموده است؟!
لینک همه قسمتهای این مطلب
1 - 2 - 3 - 4 - 5 - 6 - 7 - 8 - 9 -10-11-12-13- 14 - 15 - 16 - 17 - 18 - 19 - 20 - 21 -22