برای آرزوی من... همین که صدایم میکنی همه چیزِ این جهان یادم میرود یادم میرود که جهان روی شانهٔ من قرار دارد یادم میرود سر جایم بایستم پابهپا میشوم، زم…
نامه صد و چهارده ( شب آرزو ) «كُلّما رأيتُ غيمًاونجمًاوكُلّماسمعتُ شعرًاوتأملتفي الدنيا حُبًاتمنيتُك معي.»هر گاه ابری و ستارهای دیدمو هرگاه شعری شنیدم و عاشقانه به دن…
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود... ₰ میرزا جهانگیرخان، قربان سرتان؛ بدایت امر به عرض مبارک برسانم که متصل، پیگیر مکاتبات با اکابر و اعاظم مملکتی بوده و هر دستآویزی را چنگ می…
نامه صد و سیزده ( دور دنیا در هشت دقیقه ) یار دورم ، علی عزیزم سلامخاصیت لانگ دیستنس اینه که زیاد با خودت خیالبافی میکنی، با خودت و یارت میری و میری و میری. به خودت میای و میبینی دو…
نوشدارو بعد مرگ سهراب من از آن سوی تو آیم که به جز تو کس ندارم تو از آن زِ من گریزی که چو من هزار داری