علی دادخواه در عتیقه فروشی احساسات ۴ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه بدون تو چه زود پیر می شوم نیستی و بی عشق سر می کنم
امیر خاکی در عتیقه فروشی احساسات ۴ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
✐✎✐ Rose black ✐✎✐ در عتیقه فروشی احساسات ۴ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه بعد از این روی گل های سفید و سرداشک می ریزمروی گل هایی به رنگِ غصه هایمروی گل های...
mahdisaii در عتیقه فروشی احساسات ۴ سال پیش - خواندن ۵ دقیقه تجربه ناخوشایند #1 اولین تجربه ناخوشایند که میخوام پتهاش رو بریزم روی آب.
صدرا در عتیقه فروشی احساسات ۴ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه سیاهی رَعد در قلب چرخگردون دانستن آنچه برایم رخ داده، سخت و سنگین است.برای آن ساقهی سبز همیشه هم...
* MΛŦĪИ * در عتیقه فروشی احساسات ۴ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه Tabestoon kootahe دوستای صمیمی...کارای قدیمی
°• یاسمین فتحی •° در عتیقه فروشی احساسات ۴ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه پشیمانی سودی ندارد... داستان یه برونگرا و درونگرای افراطی :)
غریبه| doyle در عتیقه فروشی احساسات ۴ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه در رویای آن روز، ما زیر شکوفه های گیلاس قدم زدیم... در پایان آن رویا همه لبخند می زدند...
Ayoub در عتیقه فروشی احساسات ۴ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه مهم نیست دیگران چه بگویند... مهم نیست دیگران چه بگویند مهم این است که هر دو این راه را تا همیشه با...