Mahroo·۲ روز پیشصبرکم سن و سال تر که بودم وقتایی که مامان مینشست به آلبالو هسته گرفتن برای شربت و مربای نوبرونه منم مینشستم کنار دستش و ژست بزرگونه برای خود…
زهرا·۴ روز پیشدلایلم برای غمگین بودنغمگینمبه خاطر آدمی که دوستش دارم و او دوستم ندارد،به خاطر جوشی که ترکوندم و جای زخمش روی پوستم مونده،به خاطر چاک در سریال بتر کال سال که خو…
fatemeh ghasemi·۶ روز پیشدر مراسم ختمدیشب به مجلس ختم مادر یکی از دوستانم رفتم. مادرش را بر اثر سرطانی ناگهانی از دست داده بود. همین یک ماه پیش، از ما خواسته بود تا حین پختن نذ…
fatemeh ghasemi·۷ روز پیشدر آشپزخانهدارم برای اسما و علیرضا ماکارونی درست میکنم. از آن ماکارونیهای مامانپز و قدیمی. چرب و قرمز و خوشمزه. از آنهایی که مادرم هیچوقت درست نکر…
مهرانه مهرنام·۹ روز پیشپناهپناه چیزیه که برای من تعریف نشده بی پناه کلمه ایه که همیشه تو ذهنم راجب خودم میاد هیچ کس تو دنیا پناهم نیست گاهی اینقدر حقیرم که از اونی که…
مهرانه مهرنام·۹ روز پیششراب صد ساله ...i am sad Like a hundred-years-old wine which is buried in a corner Forgotten And no one can see its red color behind the darkness of its co…
شیردشتزاده(فاطمه شکیبا)درپناهگاه نویسندگان·۱۰ روز پیشتابستان خود را چگونه تمام کردید؟!خبر اینکه: ازدواج کردم...!
ح جیمی.·۱۵ روز پیشانسان یعنی تنهایی.به گمانم هیچگاه هیچکس تنهایی حاصله از درد و رنجی که داری را پر نخواهد کرد. گاهی خود همانهایی که انتظار داری بر تنهاییات مرهم بگذراند، خ…