پستهای مرتبط با داستان کوتاه تعداد کل پستها: ۲۱ سایر پستها با این تگ در ویرگول سینا بختیاری در دال مثل داستان ۳ سال پیش - خواندن ۱۰ دقیقه سد - داستان کوتاه صدای بوق نیسان آبی هاشم رو که داشت پوک آخر رو به سیگارش میزد از جا پرو... علی دادخواه در دال مثل داستان ۳ سال پیش - خواندن ۱۰ دقیقه راز دلقک بودن داستان تقریبا کوتاه! Sushiyant در دال مثل داستان ۳ سال پیش - خواندن ۱۴ دقیقه مرگ آقای کریمی یک پایان کوتاه برای یک داستان چهل و دوساله مریم شهریاری در دال مثل داستان ۳ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه داستان یک عکس: زینب حاج مجید دومین قاشق دمپخت رو که قورت داد گفت: «حسن و مادرش سر شب میان... 'Salarovski' در دال مثل داستان ۴ سال پیش - خواندن ۱۸ دقیقه داستان | آینههای بیهوا آینههای ناگهان، آینههای روبهرو، آینههای بیهوا. 'Salarovski' در دال مثل داستان ۴ سال پیش - خواندن ۹ دقیقه جزئیاتِ سازندۀ زندگیِ آقای دانشآموز | برگِ سوم؛ نویسندۀ دیوانه و معلمِ لعنتی میگن یه بار توی رستوران براش یه سوپی میارن که فکر کرده فقط از سبزیجات... روان نویس در دال مثل داستان ۴ سال پیش - خواندن ۸ دقیقه "مشترک مورد نظر از "عمد" در دسترس نمی باشد" پشت پرده ی داستانی متفاوت با حجم زیادی افت و خیز! پروکسیما در دال مثل داستان ۴ سال پیش - خواندن ۴ دقیقه "مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد" داستان کوتاهی با کمی افت و خیز حسام مقتدایی در دال مثل داستان ۴ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه آن لبهای شیرین میانهتان با جوانی چطور است؟ من فکر میکنم همه آدمها فرقی نمیکند در... 'Salarovski' در دال مثل داستان ۴ سال پیش - خواندن ۱۰ دقیقه جزئیاتِ سازندۀ زندگیِ آقای دانشآموز | برگِ اول؛ خانه و مترو راستی شیشهی پنجره هم عرق کرده است. الان باید با انگشت روی سطحِ سرد و... ‹ 1 2 3 ›
سینا بختیاری در دال مثل داستان ۳ سال پیش - خواندن ۱۰ دقیقه سد - داستان کوتاه صدای بوق نیسان آبی هاشم رو که داشت پوک آخر رو به سیگارش میزد از جا پرو...
Sushiyant در دال مثل داستان ۳ سال پیش - خواندن ۱۴ دقیقه مرگ آقای کریمی یک پایان کوتاه برای یک داستان چهل و دوساله
مریم شهریاری در دال مثل داستان ۳ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه داستان یک عکس: زینب حاج مجید دومین قاشق دمپخت رو که قورت داد گفت: «حسن و مادرش سر شب میان...
'Salarovski' در دال مثل داستان ۴ سال پیش - خواندن ۱۸ دقیقه داستان | آینههای بیهوا آینههای ناگهان، آینههای روبهرو، آینههای بیهوا.
'Salarovski' در دال مثل داستان ۴ سال پیش - خواندن ۹ دقیقه جزئیاتِ سازندۀ زندگیِ آقای دانشآموز | برگِ سوم؛ نویسندۀ دیوانه و معلمِ لعنتی میگن یه بار توی رستوران براش یه سوپی میارن که فکر کرده فقط از سبزیجات...
روان نویس در دال مثل داستان ۴ سال پیش - خواندن ۸ دقیقه "مشترک مورد نظر از "عمد" در دسترس نمی باشد" پشت پرده ی داستانی متفاوت با حجم زیادی افت و خیز!
پروکسیما در دال مثل داستان ۴ سال پیش - خواندن ۴ دقیقه "مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد" داستان کوتاهی با کمی افت و خیز
حسام مقتدایی در دال مثل داستان ۴ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه آن لبهای شیرین میانهتان با جوانی چطور است؟ من فکر میکنم همه آدمها فرقی نمیکند در...
'Salarovski' در دال مثل داستان ۴ سال پیش - خواندن ۱۰ دقیقه جزئیاتِ سازندۀ زندگیِ آقای دانشآموز | برگِ اول؛ خانه و مترو راستی شیشهی پنجره هم عرق کرده است. الان باید با انگشت روی سطحِ سرد و...