نازین جعفرخواهدرنامـهای به تو که نمیخوانی·۱۱ روز پیشبعدِ یه مدت...کیکش رو خودت میپزی، شمعش رو خودت میخری، رقصش رو خودت میکنی...
چاوک·۱۶ روز پیشجامعه قبرستانقبل از سوگ اخیری که برامون اتفاق افتاد شاید آخرین باری که به قبرستان شهر رفته بودم برمیگشت به هشت سال قبل، زمان خاکسپاری پدربزرگ. هیچ وقت ا…
ح جیمی.·۲۱ روز پیش"نیایی بهتر است..."مادر گفت:" کجا داری میروی با تو حرف میزنم" گفتم: "خودت گفتی برو و من هم دارم میروم!" با تشری دوباره گفت:"خب چت شده است؟" که به زبانی دیگر…
مبینا·۲۲ روز پیشیادداشت: درباره دلمردگیاز نوشتن فرار میکنم و این موضوع تازه ای نیست. مثل اون نویسنده ای که گفته بود نوشتن کار آسانی است، کافیست بنشینید و خونریزی کنید…برای من نوش…
چاوک·۲۳ روز پیشخدا بهتون صبر بده…برای خوانده نشدنبعد از اولین تجربه سوگ، یکی از چیزایی که ذهنم رو به خودش مشغول کرد آداب تسلیت گفتن بود. تا قبل از این اتفاق خیلی به این موض…
مهرداد قربانی | نویسنده·۲۴ روز پیشوقتی دیگر نمیدانی دلتنگ چه چیزی هستیوقتی دلتنگ چیزی هستی که نه میشناسیش، نه یادت میاد؛ فقط جاش خالیه، یهجور عمیق و بیصدا.
آنه^^·۲۴ روز پیشحرفهایی که بر زبان نمیآورم...حرفهایی که بر زبان نمیآورم درد میشوند. درد میشوند و میروند توی سینهام؛ درست وسط قلبم...
مهدی گوهری·۱ ماه پیشآب شدن بستنی قیفی در ظهر تابستانحالت تکرارشوندهای هست که اغلب در اوج یک شادی ساده به سراغت میآید. وقتی ذرههای کوچک خوشحالی از روزنههای پوستت به درون مویرگهایت نشت می…
آتنا باقری·۱ ماه پیشغم، دوست من است.دم دم های طلوع آفتاب است، کفش هایم را از پاهایم جدا میکنم و خودم را تلپی پرت میکنم روی مبل جیر جیر کنِ کنار شومینه. کلبه سرد است، اما همیشه…